Under the moonlight 2
P6
وارد که شد انتظار جمعیت و میز گرد همکارا رو داشت ولی همه رفته بودن تو سالن غذاخوری.دوتا طرح دیگه که میکشید دیگه تموم میشد پس برگشت تا طرح هاشو تکمیل کنه.بر عکس تصورش جونگ‌کوک امروز اومده بود و برای اینکه نبینتش سمت دفترش پا تند کرد.در دفتر رو باز کرد.سرش پایین بود.تا از مرز بین دفتر و فضای بیرون رد شد سرش رو بالا اوورد
+حیییح
یکی تو دفتر بود.با صدای هرین برگشت سمتش و با بُهت نگاهش کرد.
-ای وای.ببخشید ترسوندمت؟
+[جئون جونگ کوک خدا بگم چیکارت نکنه]
+چیزی شده
-اوو خب اومدم طرح هارو ببرم.دیدم نیومدی باید امروز همشونو وارد سایت کنم و بدم به خیاط‌ا
+ولی هنوز یکی دیگه مونده
-فعلا اون دو سه تا رو میبیرم وقتی اون یکی تکمیل شد برام بیار
+چشم
طرح هارو برداشت و تو یه دستش گرفت.سمت هرین رفت.فاصله شونو کم کرد و گونه‌ی هرین رو نوازش کرد
-وقتی تنهاییم نمیخواد اینقدر محترمانه باهام حرف بزنی
+با..شه
از حرکت ناگهانی جونگ‌کوک تعجب کرده بود.وقتی نزدیکش میشد قلبش تند تر از حد معمول میزد.تو هر دمایی که بود حرارت شدیدی از خودش احساس میکرد حتی اگه با کمترین لباس تو قطب جنوب بوده باشه.
-خوبه!
و بعدش با همون فرمون رفت بیرون دفتر.هرین هنوز اونجا ایستاده بود،با گونه های سرخ،ضربان قلب بالا و حرارت شدید بدنش.سرشو تکون داد
+هوففف
رفت پشت میز و سعی در کشیدن طرح جدید کرد...

شرط:۲۵ لایک
۱۵ کامنت
دیدگاه ها (۱۴)

معشوقه دشمن P³⁰+میخوای سیگار بکشی لازم نیست ماجرا رو به اینک...

ایشون حمایت بشه حتمااااا✨بهترین فیکا رو مینویسه🥹🎀@thv-potter...

معشوقه دشمنP²⁹کلافه روی تختش غَلت میزد.نکنه مشکلی داره؟این م...

معشوقه دشمن P²⁸بعد پنج تا دم و بازدم،دوباره گرفتگی ماهیچه ها...

ویو راوی : تهکوک کنار هم نشسته بودن ؛ بی توجه حرف های حوصله ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط