بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد

باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست
وین جان بر لب آمده در انتظار توست

در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست
جز باده ای که در قدح غمگسار توست

ساقی به دست باش که این مست می پرست
چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست

هر سوی موج فتنه گرفته ست و زین میان
آسایشی که هست مرا در کنار توست

سیری مباد سوخته ی تشنه کام را
تا جرعه نوش چشمه ی شیرین گوار توست

بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد
ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست

هرگز ز دل امید گل آوردنم نرفت
این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست

ای سایه صبر کن که برآید به کام دل
آن آرزو که در دل امیدوار توست
#هوشنگ_ابتهاج
#علیرضا_قربانی
دیدگاه ها (۸)

خداوند، هرگز دستِ عطوفتش را از سرِ عاشقان برنمیدارد ــ مَرد!...

انسان به مونس نیاز دارد

و چه سخت است قدم زدن در کنار کسی که دیگر نیست...#محمد_صالح_ع...

✨ #حاج‌آقا‌پناهیان☘ این اذان مخصوص شماست.

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط