چند پارتی...
Jealous little one💞
Part1
~ماریا~
دختری شیطون...کیوت و به شدت بازیگوش...البته منشی بزرک ترین شرکت کره و البته رئیس سرد و خشکش که همه دختر ها براش جون میدن...ولی به هیچ کدوم پا نمیده...در واقع کیم تهیونگ مردی به شدت جذاب با بدن ورزیده...چشم های کشیده و موهای قهوه ای تیره و پوستی ساف و سفید که تضاد زیادی با رنگ قهوه ای موها و چشم هاش داره و این خصوصیات اونو صد برابر جذاب میکنه...مردی کامل...بالغ...سنجیده...تمام حرکاتش حساب شده و عاقلانه انجام میشه و هیچ وقت اشتباه نکرده...به شدت منظم و آن تایم...توی خرج کردن خسیس نیست و کسی رو که دوست داشته باشه برای لوس کردنش گرون ترین چیز هارو میخره...بهترین ماشین...و بهترین خونه در بهترین جای کشور...و از همه مهم تر کلی ویلا در جاهای مختلف حتی کشور های مختلف که خیلی سفر میکنه داره و خلاصه دقیقا همون مرد رویا های هر دختریه...
....
ماشین جلوی شرکت متوقف شد..و کیم تهیونگ از ماشین پیاده شد...و کتش رو درست کرد...کت و شلوار برند گرون قیمتش با کفش های چرمی که در نور برق میزدن به طرف شرکتش حرکت کرد...همزمان دخترک با تمام سرعتش قبل از رئیس وار شد..چون دیر رسیده بود...دوید و از تمام پله ها دونه دونه بالا رفت...میدونست اگه یک دقیقه دیر برسه رئیسش میکشتش...پس با تمام سرعتش میدوید...از بین همه رد شد...و وقتی به طبقه آخر یعنی طبقه ۴۸ رسید..نفس نفس نفس میزد...دیگه حتی نا نداشت خودشو برسونه به میز...با تمام سختی خودشو رسوند..همزمان در آسانسور باز شد...و صدای قدم های رئیس توی سالن پیچید...دختر سریع پالتو رو در آورد و کمی آب خورد پشت میزش نشست و چند بار نفس عمیق کشید تا نفس هاش منظم بشه که دقیقا همون لحظه رئیس رسید...همه چیز عادی بود...و دختر پشت لپتاپ نشسته بود و داشت کارش رو میکرد...با دیدن رئیسش از جاش بلند شد و تعظیم کرد...هنوز کمی نفس نفس میزد ولی زیاد مشخص نبود...قطره عرق از پیشونی دختر چکید...رئیس وایساد...ضربان قلب ماریا تند شد..تهیونگ بهش نزدیک شد و جلو رفت...
تهیونگ: ترسیدی؟
ماریا: نه...
تهیونگ: پس چرا انقدر تند میزنه؟
ماریا آب دهنش رو به سختی قورت داد...
ماریا: چی؟
تهیونگ: قلبت...داره تند میزنه...بوم بوم بوم بوم بوم بوم...
ماریا:نه...یهو اومدید من متوجه نشدم وقتی یهو اومدید ترسیدم...
تهیونگ: مطمئنی؟
...
ادامه دارد...
Jealous little one💞
Part1
~ماریا~
دختری شیطون...کیوت و به شدت بازیگوش...البته منشی بزرک ترین شرکت کره و البته رئیس سرد و خشکش که همه دختر ها براش جون میدن...ولی به هیچ کدوم پا نمیده...در واقع کیم تهیونگ مردی به شدت جذاب با بدن ورزیده...چشم های کشیده و موهای قهوه ای تیره و پوستی ساف و سفید که تضاد زیادی با رنگ قهوه ای موها و چشم هاش داره و این خصوصیات اونو صد برابر جذاب میکنه...مردی کامل...بالغ...سنجیده...تمام حرکاتش حساب شده و عاقلانه انجام میشه و هیچ وقت اشتباه نکرده...به شدت منظم و آن تایم...توی خرج کردن خسیس نیست و کسی رو که دوست داشته باشه برای لوس کردنش گرون ترین چیز هارو میخره...بهترین ماشین...و بهترین خونه در بهترین جای کشور...و از همه مهم تر کلی ویلا در جاهای مختلف حتی کشور های مختلف که خیلی سفر میکنه داره و خلاصه دقیقا همون مرد رویا های هر دختریه...
....
ماشین جلوی شرکت متوقف شد..و کیم تهیونگ از ماشین پیاده شد...و کتش رو درست کرد...کت و شلوار برند گرون قیمتش با کفش های چرمی که در نور برق میزدن به طرف شرکتش حرکت کرد...همزمان دخترک با تمام سرعتش قبل از رئیس وار شد..چون دیر رسیده بود...دوید و از تمام پله ها دونه دونه بالا رفت...میدونست اگه یک دقیقه دیر برسه رئیسش میکشتش...پس با تمام سرعتش میدوید...از بین همه رد شد...و وقتی به طبقه آخر یعنی طبقه ۴۸ رسید..نفس نفس نفس میزد...دیگه حتی نا نداشت خودشو برسونه به میز...با تمام سختی خودشو رسوند..همزمان در آسانسور باز شد...و صدای قدم های رئیس توی سالن پیچید...دختر سریع پالتو رو در آورد و کمی آب خورد پشت میزش نشست و چند بار نفس عمیق کشید تا نفس هاش منظم بشه که دقیقا همون لحظه رئیس رسید...همه چیز عادی بود...و دختر پشت لپتاپ نشسته بود و داشت کارش رو میکرد...با دیدن رئیسش از جاش بلند شد و تعظیم کرد...هنوز کمی نفس نفس میزد ولی زیاد مشخص نبود...قطره عرق از پیشونی دختر چکید...رئیس وایساد...ضربان قلب ماریا تند شد..تهیونگ بهش نزدیک شد و جلو رفت...
تهیونگ: ترسیدی؟
ماریا: نه...
تهیونگ: پس چرا انقدر تند میزنه؟
ماریا آب دهنش رو به سختی قورت داد...
ماریا: چی؟
تهیونگ: قلبت...داره تند میزنه...بوم بوم بوم بوم بوم بوم...
ماریا:نه...یهو اومدید من متوجه نشدم وقتی یهو اومدید ترسیدم...
تهیونگ: مطمئنی؟
...
ادامه دارد...
- ۲.۹k
- ۰۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط