#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_186


لعـ.نت بهت جونگکوک با دهن لقت

+ممنون مادرجون.. چرا زحمت کشیدی؟
_نبابا دختر...

هنوز حرفشو کامل نزده بود که جونگکوک سر رسیدو گفت

_مامان! هی نگو دخترم دخترم

منو مادر جون با چشمای ورقلمبیده بهش زل زده بودیم
این چی داره میگه؟
مادر جون داشت با چشماش برای جونگکوک خط نشون میکشید
جونگکوک سمتم اومد و دستشو انداخت رو شونم

_به زنم نگو دخترم! بگو عروس...
مامان خانوم  این دخترمی که تو میگی یعنی خواهر منه.. دست خودم نیست یجوری میشم

با چشم غره کمی هلش دادم عقب

+اصلا مادرجون هرجور دوست داری صدام کن... زر مفت میزنه... دخترتم
_کاریش ندارم مادر... از قدیم گفتن حسود هرگز نیاسود
_اره  مامان خانوم؟ الان شدیم حسود؟

مادر جون با ملاقه ای که توی دستش بود زد تو سر جونگکوک

_اره اقای حسود

جونگکوک سری تکون داد و با حرص گفت:

_باشه باشه مامان خانوم دستت د.رد نکنه
برم مزاحم اوقات شریفتون نشم یه موقع

اینو گفتو از اشپزخونه خارج شد
منو مادر جون باهم پقی زدیم زیر خنده
پسرا موجودات عجیبین! لوسو کشته مرده محبت..

+مادر جون... بنظرم ناراحت شدا
برید از دلش دربیارید من خودم این سوپو درست میکنم، باشه؟
_ پسره خیلی لوس شده..
مادر توهم کار خاصی نمیخواد انجام بدی فقط حواست باشه نسوزه.. حواست به اون یکی قابلمه هم باشه

+چشم

اینو گفتم که از اشپزخونه خارج شد
صندلی میزو عقب کشیدم و روش نشستم
توی فکر بودم که نامجون وارد اشپزخونه شد
سمت یخچال رفتو بطری آبی بیرون اورد
با دقت رفتاراشو زیر نظر داشتم.
رو کرد به من و گفت

_نیومده ر.یدی توی خانواده!

از فکر بیرون اومدم

+راجب به چی حرف میزنی ؟
_یعنی خودت نمیدونی؟
+اگه واسه اون شبه باید بهت بگم فقط من مقصر نیستم! م..

عصبی پرید وسط حرفم

_اون بره در.ک
همین الان چی گفتی به جونگکوک که با مامان لج کرده؟

تک خنده ای کردم و گفتم:

+اها اینو میگی..! مادر جون بهم گفت دخترم جونگکوک ناراحت شد گفت بهش نگو دخترم اینجوری بدم میاد یعنی خواهرمه
از قهوه ای کردن نامجون خوشحال شدم
زیر لب ادایی دراورد و بطری آب رو سر کشید

+به مادر جون میگم با دهن از بطری اب خوردی!

آب پرید تو گلوش،اول نفسی گرفت و بعد سمتم خیز برداشت

_ببین نگیا!
+اذیتم نکن تا نگم، باشه؟
_باشه میرم بیرون ولی وای به حالت بهش بگی لیلی
+برو بیرون تا نظرم عوض نشده

200 لایک