ارسالی

#ارسالی
سلام من N هستم و میخوام یه داستان ترسناک رو براتون تعریف کنم، داستان من کوتاهه ولی ترسناک...من وقتی حدود5/6 سالم بود خیلی از جن اینا میترسیدم و اعتقاد زیادی به جن و ارواح داشتم. هرشب کابوس های خیلی بدی میدیدم. و یه شب حدود ساعت 3 از خواب پریدم و احساس کردم که یکی خیلی سریع از کنارم رد شد من فقط تونستم لباس اونو و ماهاشو ببینم لباس سفید داشت که پایینش خونی و پاره شده بود و موهای خیلی بلندی داشت، راستی اینم بگم که اون یه زن بود.من خیلی ترسیده بودم.بعدش خوابیدم و تو خواب همون زن رو دیدم که از صورتش خون میبارید و یه چاقو ی خونی تو دستش بود
صبح که شد از ترس داشتم سکته میکردم و دیگه به جن و ارواح فکر نکردم و هیچ وقت این خواب از یادم نمیره
دیدگاه ها (۱۸)

#سعیدوالکور✨ #ارسالی سلام بهترین کانالی فقط یکم بیشتر فعالیت...

فلج خواب با از دست دادن کوتاه کنترل عضلانی به نام آتونی (ato...

سلام زهرام 15 #ترسناک خاطره ترسناک بابام ک بچه ک بود تو روست...

#از جلوی خونه ما دارن میرن که همسایه ما گفت ببینی گوسفند کیه...

p⁵یه روز عادی که تو اتاقش نشسته بود.. و به عکس ات زل زده بود...

°چںٰٰٖٖد𐇽 پارت⃘ے°‌ ب𐨍ځش𐇽 ²یه نامه ای قدیمی؟این از کجا اومد...

رمان وعده ی سرخ. پارت 1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط