سایه‌ات گر نرسد بر سر من، می‌میرم
ماه، گر گم‌ شوی از منظر من می‌میرم

چشم تو رونق اشعار شبانگاه من است
چشم بر هم مگذار دلبر من می‌میرم

هرکجا نام تو را برده ام از جان بردم
نام تو کم شود از دفتر من می‌میرم

بی تو جامانده‌ام از قافله‌ی یوسف‌ها
راه بر من مدهی، رهبر من می‌میرم

دل من با تو به تنگ آمده از هجرت‌ها
موج گر دور شوی از بر من می‌میرم

بس که بی‌تاب توام بغض، گلوگیر من است
بغض گر وا نشد از حنجر من می‌میرم

نفسم سوخته در شعله‌ی دوری و غمت
شعله‌ام را تو مبر، آذر من می‌میرم

باز اگر شعر بخواهی غزلی تازه دهم
تو اگر پا کَشی از منبر من می‌میرم....🦋🦋

دلتنگتم‌ میفهمی😔💔


#saharshehim💖
دیدگاه ها (۰)

تنهایم، تنهایِ تنها و لحظات همه تلخ اند و رنجورتو رفتی و نبو...

غَمِ دنیا همه یک سو، غمِ من در یک سوآنچنانم که غم از دیدن من...

غمگین تر از تنهاییِ شب های دلگیرممن در جوانی از هجوم ...

آمدی دل را بدزدی با نگاهی ناز دارقصدِ ایمان کرده چون پیغمبری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط