رمان ملک قلبم

رمان ملک قلبم

پارت ۱۰۳

ارسلان، دیانا

دیانا، جان

ارسلان، گشنمه

دیانا، الان حاضر میشه

ارسلان، باشه

دیانا، غذارو ریختم ارسلان

ارسلان، اومدم به به دیانا خانم چه کرده ارسلان و دیونه کرده

دیانا، انقدر نمک نریز

ارسلان، چشم

دیانا، چشمای قشنگت بی بلا

ارسلان، فدات شم بخور یخ کرد

دیانا، شروع کردیم به خوردن غذا

..... بعد غذا .....

ارسلان، دستت درد نکنه

دیانا، قربونت نوش جونت

ارسلان، رفتم نشستم روی مبل دیانا هم اومد کنارم نشست دستمو گذاشتم رو سرش آروم نازش میکردم

دیانا، بهش لبخند زدم

ارسلان، سرمو گذاشتم رو پاش

دیانا، دستمو کردم تو موهاش سرمو خم کردم بوسه ای روی پیشونیش زدم

ارسلان، دیانا

دیانا، جونم

ارسلان، رو پات بخوابم آخه خیلی حال میده مظلوم گفتم

دیانا، خندم گرفته بود آره بخواب پسر کوچولو

ارسلان، من فقط پسر کوچولو توام
دیدگاه ها (۰)

رمان ملک قلبم پارت ۱۰۴دیانا، بخواب پسر کوچولو دیا ارسلان، سر...

رمان ملک قلبم پارت ۱۰۵پارت آخردیانا، خودتو لوس نکن ... ۴ ماه...

رمان ملک قلبم پارت ۱۰۲ارسلان، مرسی دانیال،من د ...ارغوان، گر...

رمان ملک قلبم پارت ۱۰۱... چند ساعت بعد ...دیانا، بیدار شدم ر...

رمان لجبازی پارت: 28

رمان بغلی من پارت ۶۶ ارسلان: بخدا چیزی نیست پنبه رو آغشته به...

رمان بغلی من پارت ۶۸ارسلان: جواب پیامشو دادم میخوای بری خون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط