رمان ملک قلبم

رمان ملک قلبم


پارت ۱۰۴

دیانا، بخواب پسر کوچولو دیا

ارسلان، سرمو بردم تو دلش بوش میکردم همینجوری خوابم برد

.. چند روز بعد ..

دیانا، از خواب پاشدم همش عوق میزدم

ارسلان، با صدای نا معلوم بیدار شدم چشامو باز کردم دیدم دیانا داره عوق میزنه چیشده

دیانا، نمیدونم عوق

ارسلان، شیطون نگاهش کردم

دیانا، چرا اونجوری نگاه میکنی

ارسلان، دستمو کشیدم رو دلش و گفتم قربون نی نی خوشگلم بشم

دیانا، ارسلان از این خبرا نیست

ارسلان، هست الانم میرم بی بی چک میارم

دیانا، بی بی چک از کجا

ارسلان، دیگه من پیش گیری میکنم

دیانا، عیش

ارسلان، بیا برو ببینم حدسم درسته

دیانا، رفتم دستشویی مراحل و انجام دادم منتظر جواب موندم که روی صفحه نمایش ۲ خط اومد

ارسلان، بیا دیگه من استرس دارم

دیانا، تو چرا

ارسلان، بیا ببینم

دیانا، دوتا مشت هامو میزدم به بازوش

ارسلان، خندیدم و گفتم چیشده

دیانا، بی بی چک و گرفتم جلوش ببین دستگلتو

ارسلان، معلومه که دستگله باباش فداتش بشه

دیانا، آره دیگه من بیارم تو فدای بچه بشی

ارسلان، بچه غریبه که نیست من که برای شما میمیرم
دیدگاه ها (۰)

رمان ملک قلبم پارت ۱۰۵پارت آخردیانا، خودتو لوس نکن ... ۴ ماه...

تیزر رمان پادشاه زندگیم ارسلان، رفتم تو دستش و ‌گرفتم و برد...

رمان ملک قلبم پارت ۱۰۳ارسلان، دیانا دیانا، جان ارسلان، گشنمه...

رمان ملک قلبم پارت ۱۰۲ارسلان، مرسی دانیال،من د ...ارغوان، گر...

رمان لجبازی پارت: 28

رمان بغلی من پارت های ۸۶و۸۷و۸۸ارسلان: من که باورم نمیشه دیان...

رمان بغلی من پارت ۲۸دیانا: گوشیم زنگ خورد یاشار بود جواب داد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط