p
#p12
....گوش کن پسرکوچولو یا با میایی یا این دو نفر که میدونم چقدر برات عزیزن رو میکشم
رونا:پسر من هیچ جا با شما عوضیا نمیاد فهمیدید(داد)
همون موقع اون مرد اصلحش رو تنظیم کرد و شلیکی که نباید میکرد کرد و حالا این شلیک به کی خورد؟به رونا....
هر دو شوکه شده بودن گلوله دقیقن تو پیشونی رونا خورده بود
کوک:مامان(داد)
رز جیغی زد و سریع رونا رو گرفت و شروع کرد به گریه کردن تا اون مرد خواست شلیک کنه کوک سریع بلند شد
کوک:باشه باشه باهات میام(عربده)
رز سرشو به نشونه اینکه کاری نکنه تکون داد
کوک سریع رز رو بغل کرد بهش گفت
کوک:گوش کن عزیزم الان که من میرم اصلا تکون نخور از جات باشه؟رز اصلا کاری نکن
همون موقع دوتا بادیگارد کوک رو محکم از پشت کشیدن که رز رونا رو ول کرد و رفت جلو
کوک:رز بهت گفتم هیچکار نکن قول میدم پیدات کنم فندوقم
رز بعد از کلی تلاش و تکون دادن دهنش تونست اسم کوک رو محکم بگه ولی با خفگی شدیدی مواجه شد
کوک:ر رز(تعجب)
وقتی داشتن پسرک رو میبردن رز بلند شد و دنبالشون رفت ولی دیر شده بود اونا داشتن پسرک رو میبردن سمت یه ون مشکی که اونور خیابون پارک بود
کوک:ولم کنید رز برگرد تو خونه(داد و گریه)
رز سرشو تکون داد اونا از وسط خیابون جدا شدن و رز اونور خیابون بود دستشو به نشونه اینکه نبرینش دراز کرد رز دویید وسط خیابون که نوری سفید جلو دیدش رو به کل گرفت و دردی که تو سر و بدن رز پیچید غیر قابل توصیف بود و رز به چند قدم اونورتر پرت شد
دنیا دور سرش میچرخید تنها صدایی که شنید صدا عربده کوک بود و بعد جلو دهنشو بستن و همه چی برا اون دختر خاموش شد
......
بمونید تو خماری حتما با آهنگ فیک رو بخونید
....گوش کن پسرکوچولو یا با میایی یا این دو نفر که میدونم چقدر برات عزیزن رو میکشم
رونا:پسر من هیچ جا با شما عوضیا نمیاد فهمیدید(داد)
همون موقع اون مرد اصلحش رو تنظیم کرد و شلیکی که نباید میکرد کرد و حالا این شلیک به کی خورد؟به رونا....
هر دو شوکه شده بودن گلوله دقیقن تو پیشونی رونا خورده بود
کوک:مامان(داد)
رز جیغی زد و سریع رونا رو گرفت و شروع کرد به گریه کردن تا اون مرد خواست شلیک کنه کوک سریع بلند شد
کوک:باشه باشه باهات میام(عربده)
رز سرشو به نشونه اینکه کاری نکنه تکون داد
کوک سریع رز رو بغل کرد بهش گفت
کوک:گوش کن عزیزم الان که من میرم اصلا تکون نخور از جات باشه؟رز اصلا کاری نکن
همون موقع دوتا بادیگارد کوک رو محکم از پشت کشیدن که رز رونا رو ول کرد و رفت جلو
کوک:رز بهت گفتم هیچکار نکن قول میدم پیدات کنم فندوقم
رز بعد از کلی تلاش و تکون دادن دهنش تونست اسم کوک رو محکم بگه ولی با خفگی شدیدی مواجه شد
کوک:ر رز(تعجب)
وقتی داشتن پسرک رو میبردن رز بلند شد و دنبالشون رفت ولی دیر شده بود اونا داشتن پسرک رو میبردن سمت یه ون مشکی که اونور خیابون پارک بود
کوک:ولم کنید رز برگرد تو خونه(داد و گریه)
رز سرشو تکون داد اونا از وسط خیابون جدا شدن و رز اونور خیابون بود دستشو به نشونه اینکه نبرینش دراز کرد رز دویید وسط خیابون که نوری سفید جلو دیدش رو به کل گرفت و دردی که تو سر و بدن رز پیچید غیر قابل توصیف بود و رز به چند قدم اونورتر پرت شد
دنیا دور سرش میچرخید تنها صدایی که شنید صدا عربده کوک بود و بعد جلو دهنشو بستن و همه چی برا اون دختر خاموش شد
......
بمونید تو خماری حتما با آهنگ فیک رو بخونید
- ۵.۳k
- ۱۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط