نــَفـَس هــآیِ نـَقـــآشی
دوپآرتی jk
P.1
اونقدر پریشون بود که نفس نفس میزد
نفسی از روی دلتنگی
سختی
درد
عشق
و...
دروغ
فقط چند قدم تا خونه مونده بود
لورا: عایش دختر تحمل کن...
همونجور که میدویید و نفس نفس میزد تا
رسید به دم در خونه سریع کلید رو چرخوند تو در و با عجله وارد خونه شد
خونه...میدونی خونه یعنی چی...
خونه همیشه چهار تا دیوار و یه سقف نیست
خونه یعنی اینکه ترکم نکنی
خونه میتونه یه بغل باشه..
ازون بغل هایی که منتظرشونی خودتو از دنیا ول کنی..
ولی خونه لورا
زندگی لورا
یه نقاشی ساده بود
لورا رفت توی اتاق هنرِش
همونجایی که شاهکارشو نگه میداشت
پارچه ای رو بوم نقاشیش انداخته بود
دیگه زیادی دلتنگ نقاشیش شده بود که سریع پارچه سفید رو از بوم کشید
چه چشم های معصوم و زیبآیی
چه موهای بافتنی و خوش حالتی
بخدا قسم گر کسی افتاد چشمش به لب هایش
نشانش خواهم داد که او برای کیست
ای عزیز کرده گر میدانستم آنقدر زیبایی
زودتر برای سادگی ات میمُردم... .
لورا نشست روی صندلی جلوی بوم
جلوی اون نقاشی ساده و دل خراش...
لورا: آخه پسرک خوشگل
من اگه تورو کامل کنم دیگه واسه کی نفس نفس بزنمو بیام خونه بگم" من برگشتم! که فقط صورتو بی نقصتو کامل کنم"
دخترک قلمشو زد تو آب و با دستمال خشکش کرد
قلمو زد تو رنگ قهوه ای تیره
لورا: اخه دوردونه
خودت بگو
من اگه با این رنگا بهت جون بدم
میای باهم به این خونه ی تاریک رنگ ببخشیم؟
بخدا قسم که خودمو برای خودت میبخشم
فقط بگو که چجوری زندت کنم... .
__________________________________________-
ادامه دارد... .
با همکاری: @voxzs
دوپآرتی jk
P.1
اونقدر پریشون بود که نفس نفس میزد
نفسی از روی دلتنگی
سختی
درد
عشق
و...
دروغ
فقط چند قدم تا خونه مونده بود
لورا: عایش دختر تحمل کن...
همونجور که میدویید و نفس نفس میزد تا
رسید به دم در خونه سریع کلید رو چرخوند تو در و با عجله وارد خونه شد
خونه...میدونی خونه یعنی چی...
خونه همیشه چهار تا دیوار و یه سقف نیست
خونه یعنی اینکه ترکم نکنی
خونه میتونه یه بغل باشه..
ازون بغل هایی که منتظرشونی خودتو از دنیا ول کنی..
ولی خونه لورا
زندگی لورا
یه نقاشی ساده بود
لورا رفت توی اتاق هنرِش
همونجایی که شاهکارشو نگه میداشت
پارچه ای رو بوم نقاشیش انداخته بود
دیگه زیادی دلتنگ نقاشیش شده بود که سریع پارچه سفید رو از بوم کشید
چه چشم های معصوم و زیبآیی
چه موهای بافتنی و خوش حالتی
بخدا قسم گر کسی افتاد چشمش به لب هایش
نشانش خواهم داد که او برای کیست
ای عزیز کرده گر میدانستم آنقدر زیبایی
زودتر برای سادگی ات میمُردم... .
لورا نشست روی صندلی جلوی بوم
جلوی اون نقاشی ساده و دل خراش...
لورا: آخه پسرک خوشگل
من اگه تورو کامل کنم دیگه واسه کی نفس نفس بزنمو بیام خونه بگم" من برگشتم! که فقط صورتو بی نقصتو کامل کنم"
دخترک قلمشو زد تو آب و با دستمال خشکش کرد
قلمو زد تو رنگ قهوه ای تیره
لورا: اخه دوردونه
خودت بگو
من اگه با این رنگا بهت جون بدم
میای باهم به این خونه ی تاریک رنگ ببخشیم؟
بخدا قسم که خودمو برای خودت میبخشم
فقط بگو که چجوری زندت کنم... .
__________________________________________-
ادامه دارد... .
با همکاری: @voxzs
- ۲۳.۸k
- ۰۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط