چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

p۶۵

تهیونگ به عقب تکیه داد و همونجوری که لبه لیوان رو نوازش میکرد به چشمای یونا نگاه کرد
تهیونگ: تا حالا خیلیا بهش درخواست دادن ولی خب به لطف من همشون فرار کردن همشون یه مشت عوضی هستن و الان به نفع ا.ت شد که احساساتش خیلی ضربه نخورده
یونا: واو چه برادری(اروم رست زدن)
تهیونگ تک خنده جذابی زد که دو دختر میز بغلی دلشون رفت تهیونگ به طرز ناجوری با تیپ جذابش خواستنی بود

ا.ت ویو
شام رو سفارش دادیم که پیتزا بود تا اولین تیکه رو برداشتم نزدیک بود تمام موادش بریزه روم که جین نجاتم داد و عین فیلما تا کجا دوم خم بود یه لحظه به تهیونگ نگاه کردم که فهمیدم ما رو دید ولی دوباره شروع کرد صحبت کردن

جین: بپا
ا.ت: باشه مرسی
بچها درست نشستن ولی یهو یه تیکه پیتزا امد جلو دهن ا.ت
ا.ت: هوم؟
جین: بخور
ا.ت: خودم میتونم
جین: مشکلی نیس من بهت غذا میدم
ا.ت: خنده ای زد و با یه دست جلو دهنشو گرفت و با دست دیگه علامت داد که نیازی نیست

تهیونگ ویو
شیطونه میگه برو تو کاسه اینم بزار عوضی...ا.ت دارم برات..وایسا

ا.ت ویو
تیکه پیتزا رو برداشتم و عین آدم خوردم که دستی رو شونم نشست
تهیونگ: خانوم جئون معذرت میخوام میشه یک دقیقه تشریف بیارید تو سوییت
ا.ت: بله؟؟؟
تهیونگ: میخوام یک چیزی رو مطرح کنم نیاز بود شما هم باشید چه خوب که دیدمتون

ا.ت گیج بلند شد و پشت تهیونگ امد تهیونگ سوئیت رو برا نیم ساعت گرفت و با ورود به سوییت و بسته شدن در ا.ت دستشو زد زیر بغلش
ا.ت: فک کنم نمیخوای بفهمی که حالم بهم میخوره از دیدنت نه؟
تهیونگ: که اینطور (سر پایین)
به ا.ت نزدیک شد یک قدم...دو قدم...سومین قدم...چهارمین قدم و ا.ت بین دیوار و خودش گیر انداخت
ا.ت: داری چیکار میکنی روانی؟صحبتت اینه؟

تهیونگ کمی سرشو بالا اورد و به چشمای ا.ت نگاه خنثی‌ای کرد جوری که تن دختر از سردی چشما لرزید
تهیونگ بهت گفتم بپا با کی میری با کی میای...چیکار میکنی..نگفتم؟اگر میخوای برامون شایعه درست کنی فقط بخش خودتو بسپار به من
ا.ت: هه درست میگن همه دنبال ارثن...مگر من چیکار کردم؟
تهیونگ: I wish the distance between your lips would be reduced and you would kiss each other so that I could easily fire you

(کاش فاصله بین دو لبتون پر کم میشد و همو میبوسیدید تا راحت بتونم اخراجت کنم)
ا.ت: ببینم تو واقعا همونی هستی که میگی کار رو نباید با روابط شخصی قاطی کرد؟
تهیونگ: اره خودمم اگر اطلاع نداری تو شرکت قرار گذاشتن ممنوعه تو اجازه نداری با همکارت قرار بزاری وگرنه باید بین اوم و کارت یکی رو انتخاب کنی
ا.ت: جین از من خاستگاری کرد...ببینم قرار گذاشتن ممنوعه ولی ازدواج که ممنوع نیست نه؟
ته: هه اونم ممنوعه هرچند که من حرف مفتتو قبول ندارم ولی اگر خیلی دلت میخواد عاشقی کنی ...

100😈💜💦
دیدگاه ها (۲۴)

بیست و چهار ساعت با...یک روانی!

سناریو

خب بیا کپشن که هم معذرت بخوام هم یچی تعریف کنم

اولین بیست و چهار ساعت...با یک روانی!

سوار ماشین شدیم رسیدیم که جونگکوک گفت جونگکوک: از کنارم جم ن...

پارت ۶۸ فیک ازدواج مافیایی

شخصیت ها: ا/ت،تهیونگ----------------------------------------...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط