مینا بعد از اینکه گفت بای واقعا سینش ترکید از حرص گوشی رو گذاشت ...
𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝
𝐏𝐚𝐫𝐭𝟏𝟔
مینا بعد از اینکه گفت «بای»، واقعاً سینش ترکید از حرص. گوشی رو گذاشت کنار، بالشو بغل کرد و تو دلش غر زد:
– «این چرا باید بگه ات؟! چرااا؟! »
ولی خب نتونست طاقت بیاره. دوباره اومد تو گروه.
مینا: «ببخشید، هنوز نخوابیدما .»
ات: « معلوم بود نمیتونی.»
کوک: «خب. خوش برگشتی.»
مینا: «یه سوال. چرا ات؟»
کوک: «چون اون یه جوری منو مجبور میکنه فکر کنم، بیشتر از حدی که باید. آدم از دستش حرص میخوره… ولی نمیتونه بیخیالش شه.»
ات: « ای باباااا… من چیکار کردم آخه.»
مینا: «منم حرصت میدم. چرا اسم منو نگفتی؟»
کوک: «چون حرص تو قابل تحمله. حرص اون نه.»
مینا خشکش زد. چند لحظه فقط به صفحه خیره موند.
بعد با عصبانیت نوشت:
– «خب باشه. از این به بعد اصلاً باهات حرف نمیزنم. ببین کی بیشتر اذیت میشه.»
کوک: «به کی. رم.»
ات: « آخ ترکیدمممم.»
مینا گوشی رو پرت کرد رو تخت و پتو کشید رو سرش. اما لبخند کجش نشون میداد ته دلش هنوزم به این مونگلها چسبیده.
شرایطو نرسوندید و اینجور که معلومه فیکو نمیخواین منم دیگه کاریتون ندارم خواستین بخونید نخواستین نخونید شما با لایک کردن چیزی ازتون کم نمیشه به من امید میدین ولی خب انگار دوست ندارین پس منم پارتارو میزارم خواستین بخونید نخواستید رد کنید بره
𝐏𝐚𝐫𝐭𝟏𝟔
مینا بعد از اینکه گفت «بای»، واقعاً سینش ترکید از حرص. گوشی رو گذاشت کنار، بالشو بغل کرد و تو دلش غر زد:
– «این چرا باید بگه ات؟! چرااا؟! »
ولی خب نتونست طاقت بیاره. دوباره اومد تو گروه.
مینا: «ببخشید، هنوز نخوابیدما .»
ات: « معلوم بود نمیتونی.»
کوک: «خب. خوش برگشتی.»
مینا: «یه سوال. چرا ات؟»
کوک: «چون اون یه جوری منو مجبور میکنه فکر کنم، بیشتر از حدی که باید. آدم از دستش حرص میخوره… ولی نمیتونه بیخیالش شه.»
ات: « ای باباااا… من چیکار کردم آخه.»
مینا: «منم حرصت میدم. چرا اسم منو نگفتی؟»
کوک: «چون حرص تو قابل تحمله. حرص اون نه.»
مینا خشکش زد. چند لحظه فقط به صفحه خیره موند.
بعد با عصبانیت نوشت:
– «خب باشه. از این به بعد اصلاً باهات حرف نمیزنم. ببین کی بیشتر اذیت میشه.»
کوک: «به کی. رم.»
ات: « آخ ترکیدمممم.»
مینا گوشی رو پرت کرد رو تخت و پتو کشید رو سرش. اما لبخند کجش نشون میداد ته دلش هنوزم به این مونگلها چسبیده.
شرایطو نرسوندید و اینجور که معلومه فیکو نمیخواین منم دیگه کاریتون ندارم خواستین بخونید نخواستین نخونید شما با لایک کردن چیزی ازتون کم نمیشه به من امید میدین ولی خب انگار دوست ندارین پس منم پارتارو میزارم خواستین بخونید نخواستید رد کنید بره
- ۸۶۹
- ۰۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط