رمان پادشاه زندگیم

رمان پادشاه زندگیم

پارت ۶۰

ارسلان، منم گرفتمش تو بغلم بخواب فردا کلی کار داری

دیانا، تازه میگفتی فیلمم ببینیم

ارسلان، من رو حرف بانو حرف نمیزنم

دیانا، خنده

ارسلان، خندیدم گفتم بخواب شبت به قشنگی ارسی

دیانا، پرو

ارسلان، مگه قشنگ نیستم

دیانا، چرا ولی پرو نشو

ارسلان، چشم

دیانا، شبت بخیر

ارسلان، شب بخیر

..... فردا صبح ......
دیدگاه ها (۲)

رمان پادشاه زندگیم پارت ۶۱دیانا، بیدار شدم گوشیمو از رو میز ...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۶۲دیانا، دستا مو روی ۲ طرف صورتش گذا...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۵۹دیانا، لباسا مو از دستم کشیدارسلان...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۵۸ارسلان، کیف شو بردم تو اتاق داشت ل...

love or hate, lost love!! P: 3جیغش خونه رو ورداشته بود. خانو...

تاجگذاری p10

P¹⁷باهم از هتل امدیم بیروناول رفتیم به یه پاساژ که معلوم بود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط