پارت سوم_ارابل
.
همان لحظه نوری گرم پشت شانه اش تابید و وقتی برگشت هانول و آیاتو دو پری با بالهای شیشه ای - مثل دو شعاع ماه کنار هم ایستاده بودند.

هانول با نگاهی مطمئن زمزمه کرد:
" قدم اول همیشه سخت ترینه اما حالا... تو یکی از اون نسلی هستی که جنگل هر قرن برای محافظت از خودش انتخاب میکنه،پریزاد برمیگرده تا قلب‌شو ازت پس بگیره"

مونا با تردید دست کاترین را گرفت حس گرمی مثل برق آرامی در رگهایش دوید.
کاترین لبخند زد و گفت
"جنگل وقتی تو رو دعوت میکنه یعنی قدرتی توی وجودت پنهانه ولی قبل از هر چیز باید از مانع هاش بگذری"

هاری که تا حالا در سکوت گوش میداد ناگهان با شیطنت جلو آمد. چشمان طلایی اش در تاریکی میدرخشید:
"من شرط میبندم که مونا میتونه، گرگینه ها حس خوبی نسبت به تازه واردها دارن"

سو می با خنده ی آرامی به شانه ی هاری زد:
"تو همیشه شرط میبندی"

نور مه به یکباره غلیظ شد لیان با تکان دادن چوب دستی اش حلقه ای از نور آبی ساخت که وسطش تلالوی ستاره ها می رقصید.

"پارت بهد=۳۰لایک"
دیدگاه ها (۱۷)

خب این پیج پریده بود قراره اینجا هم فیک رو ادامه بدم

پارت چهارم_ارابل.مونا نفسش را در سینه حبس کرد؛ نوری که از حل...

پارت دوم_آرابل.ناگهان صدای زوزه ای نرم از میان درختان بلند ش...

پارت اول_آرابل.باران نم نم روی برگهای تیره ی جنگل می چکید و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط