پارت دوم_آرابل
.
ناگهان صدای زوزه ای نرم از میان درختان بلند شد. چهار سایه ی سریع - هاری رزالیا سو می و دایون- به شکل گرگهای نقره ای دویدند و درست کنار مونا متوقف شدند در همان لحظه در هاله ای از نور به دخترانی با چشم های طلایی و ردپای پنجه های براق بدل شدند.
هاری با خنده ای بازیگوش گفت:
"یه دختر تازه کار فکر ،کنم بوی پری میده...»
پشت سرشان جادوگرانی با ردای تیره و چوب دستی های برافروخته ظاهر شدند ،لیان جودی نیلسو و آرون جرقه های آبی اطرافشان مثل ستاره میچرخید.
لیان: "آرون..؟ یه صدایی نمیاد؟ انگار یه موجود جدید وارد شده"
آرون: "باید میومد،تا هفته دیگه وقت داریم پریزاد رو متوقف کنیم،وگرنه باید قید زندگی کردنو بزنیم."
سمت دخترا*
کاترین دستشو به سمت مونا دراز کرد
"تو فقط یه دختر معمولی نیستی جنگل تو رو انتخاب کرده، بالهات منتظرن...."
مونا به کف دست کاترین نگاه کرد؛
لرز خفیفی در انگشتانش پیچید صدای قلبش با صدای مه با خنده ی گرگینه ها و زمزمه ی جادوگرها یکی شد.
"پارت بعد=لایک۳۰"
.
ناگهان صدای زوزه ای نرم از میان درختان بلند شد. چهار سایه ی سریع - هاری رزالیا سو می و دایون- به شکل گرگهای نقره ای دویدند و درست کنار مونا متوقف شدند در همان لحظه در هاله ای از نور به دخترانی با چشم های طلایی و ردپای پنجه های براق بدل شدند.
هاری با خنده ای بازیگوش گفت:
"یه دختر تازه کار فکر ،کنم بوی پری میده...»
پشت سرشان جادوگرانی با ردای تیره و چوب دستی های برافروخته ظاهر شدند ،لیان جودی نیلسو و آرون جرقه های آبی اطرافشان مثل ستاره میچرخید.
لیان: "آرون..؟ یه صدایی نمیاد؟ انگار یه موجود جدید وارد شده"
آرون: "باید میومد،تا هفته دیگه وقت داریم پریزاد رو متوقف کنیم،وگرنه باید قید زندگی کردنو بزنیم."
سمت دخترا*
کاترین دستشو به سمت مونا دراز کرد
"تو فقط یه دختر معمولی نیستی جنگل تو رو انتخاب کرده، بالهات منتظرن...."
مونا به کف دست کاترین نگاه کرد؛
لرز خفیفی در انگشتانش پیچید صدای قلبش با صدای مه با خنده ی گرگینه ها و زمزمه ی جادوگرها یکی شد.
"پارت بعد=لایک۳۰"
- ۷.۷k
- ۰۲ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط