دختری از ایران
Part:13
ویو کوک:
-اره بیا بار
جیهوپ:به خاطر ماا
+باشه برای اولین بار و اخرین بار
نامجون:خب شب میبینمتون
-اره دیگه ماهم بریم خدافظ همگی
دست ا/ت رو گرفتم و به سمت ماشین میبردمش
+خدافظظظ
توی ماشین نشوندمش
+چرا اخه اینجوری میکنی؟
بهش نزدیک شدم نمیتونستم دیگه تحمل کنم... لبامو روی لباش گذاشتم و وحشیانه میبو//سیدم.لب پایین ا/ت رو گاز گرفتم تیزی پیرسینگم به گوشه ی لبش گیر کرد و ازش خون اومد. ا/ت تا میخواست یه ناله کوچیک کنه از این فرصت استفاده کردم و و زبونمو توی دهنش بردم و لیس میزدم. ا/ت معلوم بود نفس کم اورده ولی کمرشو گرفتم و نذاشتم ازم جدا بشه...
بعد از ۹ مین ولش کردم...
حالم بهتر شده بود نه اونجوری...
+دیوونه شدی اخه تو ماشین؟؟
-اخی بهتر شدم...اخه دختر تحر//یک شده بودم میخواستی چیکار کنم شب که نمیتونی فرار کنی...😈
+واییی چرا میترسونیمم؟؟
-از حقیقت نباید فرار کنی...
+راه بیوفت بریم خونه خستم
-باشه بیبی
داخل راه ا/ت اصلا باهام حرف نزد...
تا رسیدیم سریع دوید تو اتاق خودش و لباسشو عوض کرد...
منم رفتم تو اتاق خودم و لباسم رو عوض کردم...هنوز حالم بد بود ولی نه به اون قدری که اذیتم کنه... دیدم ا/ت نشسته پای گوشیش و داره باهاش ور میره...
-فرشته چیزی شده؟باهام قهری؟
+شب قراره بدبختم کنی خو
-باشه قبول،ولی نباید که باهام قهر باشی
+حرفی ندارم
-خب حالا بیا بغلم ببینم داری چیکار میکنی؟
+هیچی هیچی...
-بیا دیگه
اومد تو بغلم و موهاشو نوازش میکردم موهاش خیلی نرم بود...
بهش نگاه کردم دیدم خوابش برده
اها راستی اجوما کو؟
#سلام ارباب
-هیسسس ا/ت خوابش برده
#اها بله رفتم وسایل ناهار رو خریدم
-خب باشه تا تو درست میکنی من و ا/ت یه استراحت میکنیم
#باشه
ا/ت رو براید استایل بغلش کردم و بردمش تو اتاق مشترک روی تخت گذاشتمش فکر کنم اتاقشو ندیدم...
رفتم تو اتاقش...خیلی خوب تزیینش کرده بود...ولی پر اتاق پستر من و پسرا بود...روی میزش یه دفتر دیدم...بازش کردم و نوشته هارو خوندم... نوشته بود دفتر خاطرات...
(حوصله ندارم از اول بنویسم)
+خب دفتر خاطرات عزیز امروز کوکی عزیزم بهم ابراز علاقه کرد از اینکه کسی که از وقتی شناخمتش خودم رو باهاش میدیدم بهم ابراز علاقه کرده خیلی خوشحالم....
-واقعا؟ منم خیلی خوشحالم بهت ابراز علاقه کردم ها ابنجا چی نوشته؟ نمیتونم بخونم کره ای نیست بزار ازش عکس بگیرم ترجمش کنم...
(ترجمش کرد ا/ت قراره پاره بشه امشب)
+خببب راستشش دفتر خاطرات من بیشتر اوقات خیلی دوست داشتم باهاش .... کنم نمیدونم چه حسی داره ولی بعضی جاها خوندم میگن درد داره اون میگه حس لذت داره خیلی دوست دارم حسش رو تجربه کنم بنظرم اگه جونگکوک اینکارو باهام کنه ناراحت نمیشم تازه خیلی دوست دارم خشن و سریع انجامش بده...
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۲۳)

دختری از ایرانPart:14_چی واقعا از خوشش میومد؟هه پس الان داشت...

دختری از ایرانPart:15اعضا دور میز جمع شده بودن و معلوم بود م...

دختری از ایرانPart:9+باشه بعدش لبام رو روی لبای گرمش گذاشتم ...

دختری از ایرانPart:8-اینجاویو ا/ت:در اتاق رو باز کرد یه اتاق...

چند پارتی ا/ت و شوتو

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط