#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_224


همینکه حرفش تموم شد ل/باش رو رو ی لبا/م گزاشت
یه بو//سه اروم زد و سرشو بلند کرد.
همین بو//سه کوچیک قادر بود تا کل بد//ن منو گر بگیره.. لـ.بام گرمای وجودش رو میخواست..
همه شروع کردن به عو کشیدنو سوت زدن.
بین اون همه ادم نگاهم سر خورد سمت پدرجون
اروم میخندید و بهمون نگاه میکرد..
بیخیالشون شدم.
نگاهمو به کیک دوختم
انگاری داشت بهم چشمک میزد که بخورمش

نامجون سمت میز اومدو قسمت بزرگی از کیک رو گذاشت توی بشقاب های یکبار مصرف
خیال کردم میخواد بخوره ولی زهی خیال باطل...
بشقابو بلند کردو تی یک حرکت ناگهانی کوبید به صورتم
چشمامو بستم تا از نفوذ کیک تو چشام جلو گیری کنم و خوشبختانه موفق هم شدم.
بشقایو عقب کشیدو یبار دیگه کوبوند تا قشنگ موادش باهام حل بشه
وقتی مطمئن شدم دیگه نمیزنه چشمامو باز کردمو با دهن باز بهشون زل زدم
داشتن از خنده ریسه میرفتن.
فقط منه بدبخت داشتم اینجا حرص میخوردم
جونگکوک هم مثل بقیه داشت میخندید..

از اون طرف تهیونگ یه قسمت دیگه از کیکو برداشتو کوبید توی صورت جونگکوک و قشنگ مخلوطش کرد باهاش
اخ بمیرم برات!
(منظورش کیکه)
داری الکی حروم میشی خوشگل مامان
عصبی سمت نامجون هجوم بردم و دنبالش توی این خونه راه افتادم
برف شادیی که دست جنی بودو گرفتم و دنبالش کردم
نمیدونم این همه سرعت از کجام بود.؟ ولی خب دیگه
بهش رسیدم و کل برف شادیو توی صورتش خالی کردم

+تا تو باشی دیگه با لیلی شوخی نکنی شیرفهم شد؟!؟؟
_ اخخخ چشمم.. چشمم ماماااان

چشمای سرخم رو ازش گرفتم و
سمت اشپزخونه رفتم و کیکی که روی صورتم بودو شستم
دوباره سمت بقیه رفتم
جودی برای همه کیک قاچ کردو بهشون داد
وقتی رفتم
قسمت بزرگی از کیک رو به دستم داد
لبخندی بهش زدم
نشستم پشت همون صندلی و شروع به خوردن کیک کردم
ارایشم به چو..خ  رفته بود ولی برام مهم نبود

بعد خوردن کیک نوبت رسید به خوردن نوشیدنی و غذا..
این بین یهو زنگ خونه به صدا در اومد
جیسو سمت در رفتو بازش کرد
و در کمال تعجب با یونگی و وونا روبه رو شدم
سمتش رفتمو به اغو..ش کشیدمش
کلی ماچم کردو بهم تبریک گفت
با یونگی هم دست دادمو همراهشون سمت بقیه رفتیم

210 لایک