طلوع طلآیی
طُلـــوعِ طَلـــآیـی
چندشآتی jk
P.2
برگشت خونه
بالاخره اومد خونه... .
تهیونگ کمکش کرد که بره داخل اتاقش
تهیونگ پیشونیشو بوسید و گفت:
خوب استراحت کن پرنسس
کاترین لبخند بی جونی زد
و تهیونگ از اتاق اومد بیرون
هنوز دل تنگ بود
دلتنگ یه فرد ناآشنا و نامشخص
کل اتاقشو گشت
از لباسا گرفته تا کشو ها
چه لباس های دخترونه قشنگی
کشوی کنار تختشو باز کرد
با گوشیش روبه رو شد
گوشی رو برداشت ولی رمزشو نمیدونست
سریع رفت طبقه پایین
کارتین: تهیونگ؟!
تهیونگ: جانم؟
کاترین: تو رمز گوشیمو میدونی؟
تهیونگ: با اثر انگشتت باز میشه
کاترین گوشیشو باز کرد
رفت توی پیامکاش
صفحش فقط شماره ینفر بود...
جونگکوک..
جونگکوک...؟
صفحه چتشونو باز کرد
-کوک من نمیخوام به دوست پسرم خیانت کنم
-نه نمیتونم باهات بیام
-آخه شب؟دیر وقته
-میدونم دوسم داری ولی من تهیونگ رو دوست دارم
-لطفا بیخیالم شو نمیخواد ثابت کنی
-باشه ولی زود برمگردون خونه...
کاترین سر درد وحشت ناکی گرفت
گوشیش از دستش افتاد زمین و روی دوتا زانوهاش افتاد و سرشو گرفت
خیلی از صحنه ها یادش اومد...!
صحنه تصادف
دعوا
بحث
عشق
دوستی
تهیونگ با عجله سمتش اومد
تهیونگ:هی آروم باش خوبی؟کاترین..؟؟؟
کاترین دست تهیونگ رو پس زد و رفت توی اتاق و در و بست
_____________________________________________________-
ادامه دارد... .
چندشآتی jk
P.2
برگشت خونه
بالاخره اومد خونه... .
تهیونگ کمکش کرد که بره داخل اتاقش
تهیونگ پیشونیشو بوسید و گفت:
خوب استراحت کن پرنسس
کاترین لبخند بی جونی زد
و تهیونگ از اتاق اومد بیرون
هنوز دل تنگ بود
دلتنگ یه فرد ناآشنا و نامشخص
کل اتاقشو گشت
از لباسا گرفته تا کشو ها
چه لباس های دخترونه قشنگی
کشوی کنار تختشو باز کرد
با گوشیش روبه رو شد
گوشی رو برداشت ولی رمزشو نمیدونست
سریع رفت طبقه پایین
کارتین: تهیونگ؟!
تهیونگ: جانم؟
کاترین: تو رمز گوشیمو میدونی؟
تهیونگ: با اثر انگشتت باز میشه
کاترین گوشیشو باز کرد
رفت توی پیامکاش
صفحش فقط شماره ینفر بود...
جونگکوک..
جونگکوک...؟
صفحه چتشونو باز کرد
-کوک من نمیخوام به دوست پسرم خیانت کنم
-نه نمیتونم باهات بیام
-آخه شب؟دیر وقته
-میدونم دوسم داری ولی من تهیونگ رو دوست دارم
-لطفا بیخیالم شو نمیخواد ثابت کنی
-باشه ولی زود برمگردون خونه...
کاترین سر درد وحشت ناکی گرفت
گوشیش از دستش افتاد زمین و روی دوتا زانوهاش افتاد و سرشو گرفت
خیلی از صحنه ها یادش اومد...!
صحنه تصادف
دعوا
بحث
عشق
دوستی
تهیونگ با عجله سمتش اومد
تهیونگ:هی آروم باش خوبی؟کاترین..؟؟؟
کاترین دست تهیونگ رو پس زد و رفت توی اتاق و در و بست
_____________________________________________________-
ادامه دارد... .
- ۱۸.۷k
- ۰۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط