رد لب هایت هنوز بر روی فنجان قهوهام مانده و من نمی
ردِ لب هایَت هنوز بر رویِ فنجانِ قهوهام مانده ، و من نمیتوانم از لمس ها و بوسههایَم بر آن خودداری کنم ؛ میدانی ، هنوز هم ته سیگاری که با رُژَت رویَش حکاکی کردهای را به یادگار نگه داشتهام ؛ و البته که هیچگاه گرمیِ بوسههایَت بر لب هایَم را به کسی نخواهم باخت.. . شاید قرار است تمام امروزَم را صرف نوشتم از لب هایِ شیرین و به مراتب بوسه هایِ قند ترَت کنم ، حق بده دلبندم ، شیرین تر از آن بودی که تلخی خاطرات تورا از یادَم بَرَد
- ۲.۷k
- ۲۳ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط