Gentlemanshusband

#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_140


سریع گوشیو ازش گرفتمو روی عکسه زوم کردم
این همون دختره توی اون عکس سه در چهار بود!!!
منتها اینجا قشنگ تر بود.
موهای قهوه ای داشتو چشماش کشیده و قشنگ بود
به دماغش دقت کردم
کاملا معلومه که عمل کردست
چون اندازه نوک انگشت کوچیکمم نمیشد
لباشم که ژل بود!
عکسو کوچیک کردم و به اندامش دقت بیشتری کردم
قدش بلندو هیکلی بود و معلومه فقط کمی از جونگکوک کوچیک تره.
با اینکه عمل زیاد کرده ولی در کل قشنگ بودو چهرش به دل مینشست و بر خلاف این چ/صی های امروزی قیافش خوب جا افتاده بود.
رو کردم به جونگکوک 
با چشمای ناراحتی به عکس نگاه میکنه.
اخمالو سمتش نگاهی تیزی پرتاب کردم

+واقعا انتخابت افتضاحه اوق... اینو از کدوم سگ دونی پیدا کرده بودی؟ اخه ادم عاقل کسی عاشق کیسه زباله پف کرده میشه!؟؟؟

جونگکوک که معلوم بود بزور خودشو کنترل کرده نخنده خواست چیزی بگه که پا در میونی کردمو دوباره گفتم

+حرف از ذاتش نزن که اصلا با عقل جور در نمیاد
مگه نمیگی روزی با یه نفر بوده؟
واقعا باریکلا بهت پسر
نمیدونم چی تو این دیدی... تازه چند سالم باهاش بودی... دمت گرم.. یعنی ایستاده ریدم تو سلیقت.

گوشیو با غضب دستش دادم و گوشیمو برداشتم
از در بیرون زدم
نفس عمیقی کشیدم
من چم شده اصلا به من چه چطوریه و جونگکوک عاشق چیش شده؟
به من مربوط نیست من فقط یه زن اجبازیی بیش نیستم و این موارد به من مربوط نیست.. لیلی حد خودت رو بدون.
دوباره یه بغض لعنتی به گلوم چنگ انداخت
چند نفس عمیق کشیدم و سمت پله ها رفتم.
تازه متوجه محیط اطرافم شدم
خدمتکارا خونرو تزئین کرده بودن و حسابی شیک شده بود

پله هارو اروم اروم پایین رفتم
طبق معمول سمت اشپزخونه رفتم
ولی استثنا کسی نبود.
بطری آبی از یخچال بیرون اوردم و داخل لیوانی ریختم.
همینکه خواستم بخورم با پخی درست کنار
گوشم دو متر پریدم هوا و لیوان از دستم افتادو شکست.
هینی کشیدم و سوزش عجیبی توی پام حس کردم
نگاهم به پام خورد
یه شیشه کوچیک رفته بود داخلشو داشت ازش خو/ن میومد
رو کردم سمت صداهه و در کمال ناباوری با نامجون روبه رو شدم!
صورتم از شدت خشم قرمز شده بودو مطمئنم میتونستم همین الان مغزشو بجوم!
خیلی بی تفاوت نه تنها براش اهمیتی نداشت بلکه داشت منو مقصر میکرد.

_حواست کجاست بچه! چرا مثل ادم آب نمیخوری؟.. این لیوان جهیزیه مادر بود قطعاً ناراحت میشه
+چی داری میگی؟.. با چه رویی وایسادی توی صورتم ور ور شعر تحویلم میدی.؟.. پس اون کی بود کنار گوش من پخ کرد؟
اخ پام
_نمیدونم راجب به چی حرف میزنی!

165 لایک
دیدگاه ها (۳)

#Gentlemans_husband#Season_two#part_141همینکه خواستم چیزی بگ...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_142_چه خبره؟ مادر جواب د...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_139تعجب کرد.. و خدا منو ...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_138_دراز بکش! بی حرف روی...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_197با حس خیلی خوبی از خو...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_193اینبار پدرجون لـ.ب زد...

#why_himpart:82,صبح شده بود دیشب از فکر اینکه چطوری بخوام دا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط