Island of Hawaii
part 12
رفتیم داخل اتاق من و هایون اما باز هم خبری از هایون نبود. روی کاناپه های اتاق نشستیم و منتظرش ماندیم . داسام بعد از مدتی توی بغل جین وو خوابش برد و جین وو هم کمی بعد از داسام خوابید. حالا فقط من مونده بودم بلند شدم برم بیرون کمی قدم بزنم شاید یکم حالم بهتر شد یا حتی شاید هایون را دیدم. بلند شدم از روی کاناپه و در اتاق را آروم باز کردم و خارج شدم پشت سرم با احتیاط خیلی زیادی در را بستم.
داخل راهرو هتل راه میرفتم و در فکر هایون بودم. با جسمی که به شونه ام برخورد کرد از افکارم را کنار گذاشتم و دستم را روی شونه ام گذاشتم و برگشتم تا ببینم به چه چیزی برخورد کردم . زمانی که برگشتم به صورتش خیلی نزدیک بودن جوری که نفس هایش به صورتم میخورد من تنها چیزی که دیدم یک جفت چشم تیله ای سیاه رنگ بود موهایی جلوی صورتش که طولشون تا ابروهایش بود ابروی سمت راستش پرسینگ داشت که زیبایی اون را بیشتر میکرد، حالت زیبایی به موهایش داده شده بود، بادومی بودن چشماش نشون دهنده این بود که از یکی از کشور های شرقی است، لب هایی زیبا با پرسینگی گوشه ی آن چقدر زیبا بود این پسر. همین طوری که محو زیبایی او شده بودم اون پسر هم صورت من را آنالیز میکرد.همین طوری که محو زیبایی او شده بودم اون پسر هم صورت من را آنالیز میکرد
یک لحظه به خودم اومدم کمی فاصله گرفتم و گفتم : ببخشید شما حالتون خوبه؟ پسر ناشناس: بله شما چطور حالتون خوبه؟میکیونگ: بله ممنونم. پسر ناشناس: شما هم کره ای هستید؟ میکیونگ: بله . پسر ناشناس: من کره ایم اما داخل آمریکا تحصیل میکنم. میکیونگ: الان داخل این هتل هستید پس یعنی از دانشگاه ییل هستید ؟ من از دانشگاه ملی هستم. پسر ناشناس: بله پس توی این سفر با هم همراه هستیم من جونگ کوک هستم. میکیونگ: من هم میکیونگ هستم..........- ادامه دارد-
اینم از ۲ تا پارت امروز لایک های پارت ۱۰ را بالا ببرید تا ۶ تا پارت بزارم❤️
رفتیم داخل اتاق من و هایون اما باز هم خبری از هایون نبود. روی کاناپه های اتاق نشستیم و منتظرش ماندیم . داسام بعد از مدتی توی بغل جین وو خوابش برد و جین وو هم کمی بعد از داسام خوابید. حالا فقط من مونده بودم بلند شدم برم بیرون کمی قدم بزنم شاید یکم حالم بهتر شد یا حتی شاید هایون را دیدم. بلند شدم از روی کاناپه و در اتاق را آروم باز کردم و خارج شدم پشت سرم با احتیاط خیلی زیادی در را بستم.
داخل راهرو هتل راه میرفتم و در فکر هایون بودم. با جسمی که به شونه ام برخورد کرد از افکارم را کنار گذاشتم و دستم را روی شونه ام گذاشتم و برگشتم تا ببینم به چه چیزی برخورد کردم . زمانی که برگشتم به صورتش خیلی نزدیک بودن جوری که نفس هایش به صورتم میخورد من تنها چیزی که دیدم یک جفت چشم تیله ای سیاه رنگ بود موهایی جلوی صورتش که طولشون تا ابروهایش بود ابروی سمت راستش پرسینگ داشت که زیبایی اون را بیشتر میکرد، حالت زیبایی به موهایش داده شده بود، بادومی بودن چشماش نشون دهنده این بود که از یکی از کشور های شرقی است، لب هایی زیبا با پرسینگی گوشه ی آن چقدر زیبا بود این پسر. همین طوری که محو زیبایی او شده بودم اون پسر هم صورت من را آنالیز میکرد.همین طوری که محو زیبایی او شده بودم اون پسر هم صورت من را آنالیز میکرد
یک لحظه به خودم اومدم کمی فاصله گرفتم و گفتم : ببخشید شما حالتون خوبه؟ پسر ناشناس: بله شما چطور حالتون خوبه؟میکیونگ: بله ممنونم. پسر ناشناس: شما هم کره ای هستید؟ میکیونگ: بله . پسر ناشناس: من کره ایم اما داخل آمریکا تحصیل میکنم. میکیونگ: الان داخل این هتل هستید پس یعنی از دانشگاه ییل هستید ؟ من از دانشگاه ملی هستم. پسر ناشناس: بله پس توی این سفر با هم همراه هستیم من جونگ کوک هستم. میکیونگ: من هم میکیونگ هستم..........- ادامه دارد-
اینم از ۲ تا پارت امروز لایک های پارت ۱۰ را بالا ببرید تا ۶ تا پارت بزارم❤️
- ۶.۶k
- ۱۰ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط