Island of Hawaii
part 10
ساعت ۸:۳۰ دقیقه است و هنوز نیامده یعنی چیزی شده ؟ داسام : میکیونگ درسته ۹ سالی میشه که همش با همدیگه اید اما این اسکل بازیا چیه ؟ میکیونگ: اینجا فرق داره اینجا را نمیشناسه. جین وو: اون خیلی سختی ها توی زندگیش کشیده تا اینکه شما همدیگه را پیدا کردید و مرحمی برای زخم های هم شدید شما همدیگه را از نو ساختید نمیگم که بدون تو میتونه طاقت بیاره اما میتونم بگم میتونه یکم طاقت بیاره . داسام :جین وو تو هم ، چرا شما دوتا آنقدر بزرگش میکنید بسه دیگه استاد اومد. استاد سه جین و هیو جین همراه با یک مرد که بهش میخورد لوکاس که استاد سه جین میگفت باشه و در کنارشان دانشجو های دانشگاه ییل به سمت ما اومدند . استاد لوکاس که کنار استاد هیو جین و سه جین ایستاده بود گفت: سلام من لوکاس هستم استاد همراه با دانشجو های دانشگاه ییل در این سفر. استاد لوکاس همراه با استاد سه جین و هیو جین و زویی و دانشجو های دانشگاه ییل به سمت اتاق های خودشان راهی شدند و بچه های دانشگاه ما هم به دستور استاد هیو جین داخل هتل موندند و بیرون نرفتند.
من همراه با داسام و جین وو به سمت حیاط رفتیم تا یکم هوا بخوریم یا شاید هم هایون بیاد، با قدم های کوتاه و در آرامش اما لازم درون پر از استرس به سمت میله های کناره حیاط رفتیم ویو جلو ما دریا بود( - داخل اسلاید ۲ پارت ۴ عکس حیاط و میله ها هست - )دستانم را روی میله ها گذاشتم و به دریا خیره شدم و در ذهنم به فکر هایون بودم اینکه چیکار میکنه حالش خوبه ، مدت چندان زیادی نگذشت و من در افکارم غرق بودم در همان لحظات سکوت خیلی سنگینی بین ما سه تا بود.
نگاهم را از دریا گرفتم و به آسمون دادم که تاریک شده بود زمانی که هایون را ترک کردم و اومدم هتل هوا کمی روشن بود چشمم را از آسمون گرفتم و به ساعت مچی روی دستم دادم و با حالت مسخره و بلندی گفتم : نگاه کنید نزدیک ساعت ۹ شده هنوز نیومده بعد میگم که یه اتفاقی افتاده براش میگید نه هیچی نشده برید بمیرید، اصلا الان خودم میرم دنبالش میگردم . بعد از تمام شدن حرفم دستم را از روی نرده ها برداشتم ،چند قدمی برداشتم تا بروم و از هتل خارج شوم که دستم توسط داسام گرفته شد و جین وو: دختر دیوونه شدی چطور میخوای جزیره را بگردیم درضمن مگر بچه است یکی سن هایونی که تو اینجوری نگرانشی را بدونه بهمون میخنده و مسخرمون میکنه.......- ادامه دارد-
اگر این پست ۱۳ لایک همراه با ۳۰ کامنت بگیره فردا شب ۶ تا پارت هدیه میزارم در غیر این صورت ۲ پارت ثابت همیشگی قرار میگیره ممنون بابت حمایت ها
ساعت ۸:۳۰ دقیقه است و هنوز نیامده یعنی چیزی شده ؟ داسام : میکیونگ درسته ۹ سالی میشه که همش با همدیگه اید اما این اسکل بازیا چیه ؟ میکیونگ: اینجا فرق داره اینجا را نمیشناسه. جین وو: اون خیلی سختی ها توی زندگیش کشیده تا اینکه شما همدیگه را پیدا کردید و مرحمی برای زخم های هم شدید شما همدیگه را از نو ساختید نمیگم که بدون تو میتونه طاقت بیاره اما میتونم بگم میتونه یکم طاقت بیاره . داسام :جین وو تو هم ، چرا شما دوتا آنقدر بزرگش میکنید بسه دیگه استاد اومد. استاد سه جین و هیو جین همراه با یک مرد که بهش میخورد لوکاس که استاد سه جین میگفت باشه و در کنارشان دانشجو های دانشگاه ییل به سمت ما اومدند . استاد لوکاس که کنار استاد هیو جین و سه جین ایستاده بود گفت: سلام من لوکاس هستم استاد همراه با دانشجو های دانشگاه ییل در این سفر. استاد لوکاس همراه با استاد سه جین و هیو جین و زویی و دانشجو های دانشگاه ییل به سمت اتاق های خودشان راهی شدند و بچه های دانشگاه ما هم به دستور استاد هیو جین داخل هتل موندند و بیرون نرفتند.
من همراه با داسام و جین وو به سمت حیاط رفتیم تا یکم هوا بخوریم یا شاید هم هایون بیاد، با قدم های کوتاه و در آرامش اما لازم درون پر از استرس به سمت میله های کناره حیاط رفتیم ویو جلو ما دریا بود( - داخل اسلاید ۲ پارت ۴ عکس حیاط و میله ها هست - )دستانم را روی میله ها گذاشتم و به دریا خیره شدم و در ذهنم به فکر هایون بودم اینکه چیکار میکنه حالش خوبه ، مدت چندان زیادی نگذشت و من در افکارم غرق بودم در همان لحظات سکوت خیلی سنگینی بین ما سه تا بود.
نگاهم را از دریا گرفتم و به آسمون دادم که تاریک شده بود زمانی که هایون را ترک کردم و اومدم هتل هوا کمی روشن بود چشمم را از آسمون گرفتم و به ساعت مچی روی دستم دادم و با حالت مسخره و بلندی گفتم : نگاه کنید نزدیک ساعت ۹ شده هنوز نیومده بعد میگم که یه اتفاقی افتاده براش میگید نه هیچی نشده برید بمیرید، اصلا الان خودم میرم دنبالش میگردم . بعد از تمام شدن حرفم دستم را از روی نرده ها برداشتم ،چند قدمی برداشتم تا بروم و از هتل خارج شوم که دستم توسط داسام گرفته شد و جین وو: دختر دیوونه شدی چطور میخوای جزیره را بگردیم درضمن مگر بچه است یکی سن هایونی که تو اینجوری نگرانشی را بدونه بهمون میخنده و مسخرمون میکنه.......- ادامه دارد-
اگر این پست ۱۳ لایک همراه با ۳۰ کامنت بگیره فردا شب ۶ تا پارت هدیه میزارم در غیر این صورت ۲ پارت ثابت همیشگی قرار میگیره ممنون بابت حمایت ها
- ۵.۵k
- ۰۹ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط