Island of Hawaii

part11
جین وو: دختر دیوونه شدی چطور میخوای جزیره را بگردیم درضمن مگر بچه است یکی سن هایونی که تو اینجوری نگرانشی را بدونه بهمون می‌خنده و مسخرمون می‌کنه. داسام : جین وو راست میگه مثل آدم صبر کن هایون میاد نگران نباش . میکیونگ : اصلا بهش زنگ میزنم چرا زود تر از این به فکرم نرسیده بود. با زنگ زدم به هایون بیشتر ناامید شدم گوشی لعنتی را برنمیداشت داسام و جین وو هم امتحان کردند اما بازم برنمیداشت . خواستم برم پیش استاد سه جین که داسام گفت: نه ممکنه خواب باشند ساعت ۱۰ امروز پرواز داشتند بعد به کلی از کارای هتل رسیدند نمیشه کار درستی نیست.کم کم داشت پارتی شبانه هتل داخل حیاط شروع میشد و ما سه تا همون گوشه نشسته بودیم، این هم از این پارتی لعنتی قرار بود با هم چهار تایی بیایم به این پارتی اما الان هایون گم شده و نیست بغض خیلی بزرگی گلویم را تحریک میکرد داسام و جین وو فهمیدند و اومدند کنارم و بغلم کردند با این کارشون دیگه نتونستم جلوی خودمو برای گریه کردن بگیرم و اشکان جاری شدند و بلند هق هق میکردم و میگفتم: من نباید تنهاش میگذاشتم اگر اتفاقی برایش افتاده باشه من چیکار کنم. بعد از مدتی گریه کردن در بغل داسام و جین وو آرام شدم و از بغل هم اومدیم بیرون با کمک داسام و جین وو رفتیم کمی آب به صورتم زدم و اومدیم داخل حیاط تا منتظر هایون بمانیم.
حالا تنها کاری که از دستمون بر می آمد منتظر موندن بود اما باز هم خبری از هایون نشد دیگه طرفای ساعت ۱۱ بود داسام از روی یکی از صندلی های ساحلی کنار استخر بلند شد و گفت: بسه دیگه بلند بشید بریم تو اتاقامون دیر وقت هر چقدر هم که دیر وقت باشه هایون میاد . جین وو: میکیونگ بیا بریم توی اتاق شما منتظر بمونیم یکم هم استراحت کن پاشو. میکیونگ: خوابم نمیبره اما ممکنه که هایون اومده باشه و ما متوجه نشده باشیم بیاید بریم داخل اتاق..........-ادامه دارد-

پارت ۱۳ یا ۱۴ جیمین وارد میشه ❤️