نام فیک: عشق مخفی
Part: 38



ویو ات*
ات. شوهرم؟ *تعجب*(زیر لب گفت)
د. اره اون ازت دخترونگیت رو گرفت و بیشتر از چیزی که فکرشو میکردم بهت اهمیت میده..
ات. میگم منو برای چی اوردی اینجا؟ *داد
د. میدونی شغل جیمین چیه؟
د. اون مافیاست*پوزخند
با چشای درشت نگاش کردم*
ات. م مافیا؟*تعجب
د. اره
د. اون دومین مافیاست و من سومین البته من دومین مافیا بودم ولی جیمین بهم خیانت کرد و منو از بالا به پایین کشید
هیچی نمیگفتمو فقط گوش میکردم*
د. اون دختری که دوستش داشتمو کشت و منم میخوام همینکارو کنم..
ات. چیمیگی؟جیمین منو فقط به عنوان خواهرش دوست داره میتونی بری دنبال دوست دخترش *جدی
د. پس نمیدونی؟ *خنده
گوشیش رو دراورد و به جیمین زنگ زد*
جی. ات کجاست*داد
د. خندید*
د. جاش امنه البته تا وقتی که چیزی که میگمو انجام بدی*جدی
جی. ی تار مو از سر ات کم بشه نابودت میکنم*داد
د. نگام کرد*
د. میدونستی ات پریوده؟ *خنده
ات. پسره ی عوضی میکشمت*داد
جی. میخوای چیکار کنی؟
د. میدونی توی پریودی بهش تجاوز کنم چی میشه؟ خیلی درد میکشه نه؟ شاید بهش حال بده؟ هوم؟
جی. دستم بهت برسه زندت نمیزارم *داد
د. بهتره انتخاب کنی یا جایگاهت یا زنت..؟ *نگام کرد*


لایک: ۳۲
کامنت: ۳۶

☆ممنون میشم حمایتم کنید☆
دیدگاه ها (۴۷)

سلام بچها خوبید؟فیک عشق مخفی داره تموم میشه و من دارم فیک جد...

نام فیک: عشق مخفیPart: 39ویو ات*جی. خب معلومه زنم*دادتعجب کر...

نام فیک: عشق مخفیPart: 37ویو ات*رفتم توی اتاقمو درو بستمو پش...

نام فیک: عشق مخفیPart: 36ویو جیمینات. باشهات. غذا خوردی؟جی. ...

نام فیک: عشق مخفیPart: 41ویو جیمین*دوساعت گذشت و بهوش اومد*ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط