نام فیک: عشق مخفی
Part: 39



ویو ات*
جی. خب معلومه زنم*داد
تعجب کردم*
زنش؟ منظورش منم؟ اما من که زنش نیستم خواهرشم*
د. اوکی کارارو انجام میدم تا دوساعت دیگه اینجا باش برای امضا بعدش میتونی ات رو با خودت ببری*پوزخند
جی. باشه
د. فقط یچیزی اگر بعد از دوساعت بیای و هرچقد هم که دیر کنی ی بلایی سر ات میارم هر نیم ساعتی که دیر کنی*جدی
جی. باشه. ادرس رو بفرست
د. .....*مثلا ادرس رو گفت*
تلفن رو قط کرد و نگام کرد*
د. خیلی میخوادت*پوزخند
از اتاق رفت بیرون*
اگر واقعا این مرده دشمن جیمین باشه نباید جیمین بیاد اینجا حتما ی بلایی سرش میاره مخصوصا وقتی که گفته جایگاهت رو بهم بده*
همینجوری داشتم فکر میکردم که صدای جیمین اومد*
جی. اول باید ات رو ببینم بعد امضا میکنم*داد
د. باشه
صدای باز شدن در اومد نگا کردم به در*
جیمین بود اومد سمتم. دهن بسته بود که دهنمو باز کرد*
جی. حالت خوبه*نگران
ات. اره
جی. یکم صبر کن از اینجا میریم بیرون. فقط هر اتفاقی که افتاد از اتاق نیا بیرون باشه؟
ات. میخوای چیکار کنی؟ *نگران
جی. نیا بیرون باشه؟
ات. باشه
جیمین دستو پامو باز کرد و از اتاق رفت بیرون. حدود نیم ساعتی گذشت که صدای تیر اندازی اومد خواستم برم بیرون ولی یادم افتاد که جیمین گفت هرچی هم که شد نرم بیرون ولی اگر اتفاقی برای جیمین بیافته چی؟ولی بازم نباید برم بیرون چون به جیمین قول دادم*



☆ممنون میشم حمایتم کنید☆
دیدگاه ها (۴)

نام فیک: عشق مخفیPart: 40ویو ات*خیلی صدای تیر اندازی زیاد بو...

نام فیک: عشق مخفیPart: 41ویو جیمین*دوساعت گذشت و بهوش اومد*ن...

سلام بچها خوبید؟فیک عشق مخفی داره تموم میشه و من دارم فیک جد...

نام فیک: عشق مخفیPart: 38ویو ات*ات. شوهرم؟ *تعجب*(زیر لب گفت...

نام فیک: عشق مخفیPart: 48ویو ات*صدام کردن که برم داخل. پاشدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط