مندلمراکهمیتپدباتوگرچهگمراهدوستمیدارم

#من_دلم_را_که_می­تپد_با_تو_گر_چه_گمراه_دوست_می­دارم
با تو معدود خنده­هایم را  ـ گرچه کوتاه ـ  دوست می­دارم
 
چشم خود را که دیده بود تو را، دست خود را که چیده بود تو را
پای خود را که مدتی شده بود  با تو همراه،  دوست می­دارم
 
هر کسی را که دارد از تو نشان، همه را فارغ از زمان و مکان
مثل عکس عروسی­ات که در آن، شده­ای ماه دوست می­دارم
 
غصه را در پیِ رمیدن تو، گریه را درپسِ ندیدن تو
لحظه­ای را که بعد دیدن تو، می­کشم آه دوست می­دارم
 
یادم آمد... غزل که می­گفتم؛ دوست می­داشتی و می­خواندی
به همین خاطر است شعرم را گاه و بی­گاه دوست می­دارم
 
تو عیار محبتم شده­ ای،  دوستت دوست، دشمنت دشمن
هرکسی را که دوست می­داری، ناخودآگاه دوست می­دارم...
دیدگاه ها (۰)

#باده‌ای_هست_و_پناهی_و_شبی_شسته_و_پاکجرعه‌ها نوشم و ته جرعه ...

#یک_بغل_حرف_ولی_محض_نگفتن_دارمروح نفرین شده ای در قفس تن دار...

#نمی‌دانم_چه_خواهد_شد؛ تو آن‌جاییّ و من این‌جاجوابم در سؤال ...

#نمی‌دانم_چه_خواهد_شد؛ تو آن‌جاییّ و من این‌جاجوابم در سؤال ...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

اوایی از گذشته بخش اول:  خاطرات زندگی با یک دکتر روانی. 001 ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط