چندپارتی جونگکوک

چندپارتی جونگکوک

part: 5

_ببین اروم باش و قشنگ واسم توضیح بده اوکی چون خودمم نمیدونم چخبره باشه

و با دستم موهای ابریشمی و مشکی حالت دارش رو نوازش کردم تا کمی اروم بشه

÷خب چیزه ببین من پنج سالگی پدر و مادرمو توی یه تصادف از دست دادم و تنها کسی که اونجا منو اورد خونش و کم کم بزرگم کرد جئون جوهان بود و من اونو مثل پدر خودم میدونستم اما روزی که به مدرسه رفته بودم یکی از دخترای مدرسه بهم گفت

با مکث کردنش دیدم که بغض کرده پس عصبی بودنم رو کنار گزاشتم و بغلش کردم و سعی کردم با حرفام ارومش کنم

_میفهمم اروم باش و بدون استرس همه چیو توضیح بده اوکی؟
÷هوم او...اوکی

و با نفس عمیقی سعی در نلرزیدن صداش کرد و ادامه داد

÷بهم گفت پدرت یه قاتل و تا الان بالای 100 نفر ادم بی گناهو کشته و منم زود باور بودمو سریع قبول کردم که اون یه روانیه و دقیقا همون روز که تولد 16 سالگیم بود ساکمو جمع کردم و از خونه فرار کردم و به بار پناه بردم که با اون مرد اشنا شدم

بعد از مکثی دوباره ادامه داد

÷و بعد چند ماه دزدکی با لپتاپ اون مرد تحقیق کردم و تازه به این پی بردم که چقدر احمق بودم که پدرمو به خاطر یه حرف متحم به روانی بودن کردم و سعی میکردم که از بار فرار کنم اما هربار به طرز فجیحی توسط نگهبانا کتک میخوردم

که صدای هق هق جیهو رو شنیدم

÷اما هق دیگه دیدم راهی هق ندارم پس هق هق قبول کردم و تا همین امشب هق هق هققق مثل زندانی ها اونجا هق زندگی میکردم تا اینکه هققق نجاتم دادی و من ازت خیلی خیلی ممنونم هققق

وقتی حرفاشو با گریه و بغض تموم کرد با تمام توانم توی اغوشم فروش بردم که با صدای بلند شروع به گریه کرد و اوج گرفت

_هیششش اروم باش الان دیگه جات امنه

که بعد از مدت طولانی ای رسیدیم به خونه که با پدرم مواجه شدم و وقتی جیهو رو کنارم دید سریع بغلش کرد

¥جیهوی من بلاخره دیدمت
÷هققق من معذرت میخوام که رفتم باباجون
$خب بلاخره دختر خوشگلمو دیدم
÷مامان خیلی خیلی دلم برا هقققق تنگ شده بود
$منم فداتشم

و همو بغل کردن

بعد از تموم شدن خوش و بش هاشون بلاخره با خودم بردمش بالا تا بره توی اتاقش که بین راه با سوالش شکه شدم

÷جونگکوکی تو رو چرا اصلا توی این خونه ندیدم و مامان و بابا میگفتن که بچه ای ندارن جز من؟

ادامه دارد...

15 لایک
دیدگاه ها (۷)

چندپارتی جونگکوک part: 6با سوالی که پرسید بدنم یخ کرد و بین ...

چندپارتی جونگکوک part: 7(end) بعد سه ماه تازه کم کم به این پ...

چندپارتی جونگکوک part: 4 که یهو دیدم خواست بیوفته که سریع گر...

چندپارتی جونگکوکpart: 3با یه مشت دختر و پسر روبرو شدیم که قش...

پازت:۲۰ (سرد و بیروح)

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟑𝟖روی تخت دراز کشیدم وبه سقف زل زدم.هروقت به کس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط