رمان{ برادر ناتنی } پارت آخر
ویو کوک:
= بعد از اون اتفاق تهیونگ ات رو از آب کشید بیرون و الان ۶ ساعتی هست که دوتاشون بیهوش هستند خیلی دلم گرفته بود ۳ سال تمام ات آمریکا بود و نتونستم پیداش کنم ولی دیگه نمیزارم حتا یک ثانیه از پیشم بره رو صندلی بیمارستان نشسته بودم و به گذشته فکر میکردم که دکتر از اتاق تهیونگ و ات اومد بیرون
= چی شد
€ خداروشکر سالم هستند نیم ساعت دیگه بهوش میاند
= ممنون .
= دکتر رفت وارد اتاق شدم و نگاهی به ات کردم خیلی زیبا تر شده بود زیبا بود زیبا تر شده بود موهای مشکیش آدمو دیونه میکرد چشمای قشنگش .... محو نگاه کردنش بودم که تهیونگ چشماشو باز کرد
_ آخ من کجام
= بیمارستان
_ برای چی
= خواستی به ات کمک کنی خودتم نفس کم آوردی
_ ات... اتتت اتتت کجاست
= ( با چشم علامت میده کنارشه)
_ ات اون.....
= باید دلیلش رفتنش رو بپر....
× آخ ا....اخ( تکون میخوره )
_ کو...
= سیس
= باید ات رو ببریم عمارت وگرنه فرار میکنه
_ اره اره آروم بلندش کن.
= ات رو آروم از رون پاش میگیره و به سمت ماشین میبرتش و همراه با تهیونگ به سمت عمارت میرند .
_ میبرمش داخل....
ویو نیم ساعته بعد:
× چشامو باز کردم همه جا تاریک بود نکنه مردم همین که سعی میکردم متوجه اطرافم بشم در آروم آرووم باز شد قامت مردی با کت شلوار مشکی نمایان شد بیشتر که توجه کردم اون کوک بود چی نههههههه امکان نداره نه دیگه نمیتونم .
= به به بیدار شدی.
× چی از جونم میخوای
= این همه مدت کجا بوری (یکمی داد)
× بتو...
= خفه شو( عربده)
_ کو...
_ به به پرنسس بیدار شده خوش آمدی به خونت
× اینجا خونه من نیست من خیلی وقته دیگه قلبم از این خونه رفت قلبم که هیچ روحمم رفت( بغض)
_ بغض نکن نمی تونم بغضت ببینم
= چی تو این سه سال بوده که از ما متنفر شدی
× من...
_ ات
× برین خواهش میکنم بزارید منم برم
= جواب منو برده( عربده)
_ کوک
× ( گریه) خیانت... اره خیانت شما اونم با دوستت صمیمیم
_ ات چی میگی.
× روز سشنبه.....
= ولی ات .
× با چشم خودمم دیدم،( گریهه)
_ ( ات رو بغل میکنه ) کوک براش بگو
= تمام داستان اون شب رو تعریف میکنه
× من...
= ( اروم آروم نزدیک ات میشه )
× کوک...
= ( لباشو میزاره رو لب های ات)
چند دقیقه بعد: .
= دلم براش تنگ شده بود
_ ولی من..( شروع میکنه بوسیدن ات)
× آخ نفسم
_ خوشمزه بود
× ببخشید.. ( سرشو میبره پایین)
_ سرتو بیار بالا
× میاره بالا
_ عاشقتم
= عاشقتم.
× منم... عاشقتونم
ویو دو سال بعد:
= عشقم بیا دیگه
× اومدم
_ بی... واو چه زیبا شدی
= بیبی خوشکل من بریم
× آخ جون شهربازی
_ کوچولو من
درسته زندگی بعضی جاها سختی زیادی داره ولی این ما هستیم که انتخاب میکنیم این سختی بیشتر بشه یا کمتر پس مسیر درست رو همیشه انتخاب کنید🌌
پایان رمان برادر ناتنی
سوپرایز این بود که
۱ رمان جدید تو راهه
۲ تو مسابقات کشوری کاراتم اول شدم بزن دست قشنگه روووو😂🌌
اینم از سوپرایز
تا رمان بدی بدرود
= بعد از اون اتفاق تهیونگ ات رو از آب کشید بیرون و الان ۶ ساعتی هست که دوتاشون بیهوش هستند خیلی دلم گرفته بود ۳ سال تمام ات آمریکا بود و نتونستم پیداش کنم ولی دیگه نمیزارم حتا یک ثانیه از پیشم بره رو صندلی بیمارستان نشسته بودم و به گذشته فکر میکردم که دکتر از اتاق تهیونگ و ات اومد بیرون
= چی شد
€ خداروشکر سالم هستند نیم ساعت دیگه بهوش میاند
= ممنون .
= دکتر رفت وارد اتاق شدم و نگاهی به ات کردم خیلی زیبا تر شده بود زیبا بود زیبا تر شده بود موهای مشکیش آدمو دیونه میکرد چشمای قشنگش .... محو نگاه کردنش بودم که تهیونگ چشماشو باز کرد
_ آخ من کجام
= بیمارستان
_ برای چی
= خواستی به ات کمک کنی خودتم نفس کم آوردی
_ ات... اتتت اتتت کجاست
= ( با چشم علامت میده کنارشه)
_ ات اون.....
= باید دلیلش رفتنش رو بپر....
× آخ ا....اخ( تکون میخوره )
_ کو...
= سیس
= باید ات رو ببریم عمارت وگرنه فرار میکنه
_ اره اره آروم بلندش کن.
= ات رو آروم از رون پاش میگیره و به سمت ماشین میبرتش و همراه با تهیونگ به سمت عمارت میرند .
_ میبرمش داخل....
ویو نیم ساعته بعد:
× چشامو باز کردم همه جا تاریک بود نکنه مردم همین که سعی میکردم متوجه اطرافم بشم در آروم آرووم باز شد قامت مردی با کت شلوار مشکی نمایان شد بیشتر که توجه کردم اون کوک بود چی نههههههه امکان نداره نه دیگه نمیتونم .
= به به بیدار شدی.
× چی از جونم میخوای
= این همه مدت کجا بوری (یکمی داد)
× بتو...
= خفه شو( عربده)
_ کو...
_ به به پرنسس بیدار شده خوش آمدی به خونت
× اینجا خونه من نیست من خیلی وقته دیگه قلبم از این خونه رفت قلبم که هیچ روحمم رفت( بغض)
_ بغض نکن نمی تونم بغضت ببینم
= چی تو این سه سال بوده که از ما متنفر شدی
× من...
_ ات
× برین خواهش میکنم بزارید منم برم
= جواب منو برده( عربده)
_ کوک
× ( گریه) خیانت... اره خیانت شما اونم با دوستت صمیمیم
_ ات چی میگی.
× روز سشنبه.....
= ولی ات .
× با چشم خودمم دیدم،( گریهه)
_ ( ات رو بغل میکنه ) کوک براش بگو
= تمام داستان اون شب رو تعریف میکنه
× من...
= ( اروم آروم نزدیک ات میشه )
× کوک...
= ( لباشو میزاره رو لب های ات)
چند دقیقه بعد: .
= دلم براش تنگ شده بود
_ ولی من..( شروع میکنه بوسیدن ات)
× آخ نفسم
_ خوشمزه بود
× ببخشید.. ( سرشو میبره پایین)
_ سرتو بیار بالا
× میاره بالا
_ عاشقتم
= عاشقتم.
× منم... عاشقتونم
ویو دو سال بعد:
= عشقم بیا دیگه
× اومدم
_ بی... واو چه زیبا شدی
= بیبی خوشکل من بریم
× آخ جون شهربازی
_ کوچولو من
درسته زندگی بعضی جاها سختی زیادی داره ولی این ما هستیم که انتخاب میکنیم این سختی بیشتر بشه یا کمتر پس مسیر درست رو همیشه انتخاب کنید🌌
پایان رمان برادر ناتنی
سوپرایز این بود که
۱ رمان جدید تو راهه
۲ تو مسابقات کشوری کاراتم اول شدم بزن دست قشنگه روووو😂🌌
اینم از سوپرایز
تا رمان بدی بدرود
- ۲۳.۵k
- ۱۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط