قدر اهل درد صاحب درد میداند که چیست

قدر اهل درد صاحب درد می‌داند که چیست
مرد صاحب‌درد، درد مرد، می‌داند که چیست

هرزمان در مجمعی گردی چه دانی حال ما
حال تنهاگرد، تنهاگرد، می‌داند که چیست

رنج آن‌هایی که تخم آرزویی کشته‌اند
آن‌که نخل حسرتی پرورد می‌داند که چیست

آتش سردی که بگدازد درون سنگ را
هرکه‌ را بودست آه سرد، می‌داند که چیست

بازی عشق‌ست کاینجا عاقلان در شش درند
عقل کی منصوبهٔ این نرد می‌داند که چیست

قطره‌ای از باده‌ی عشق‌ست سد دریای زهر
هرکه یک پیمانه زین می‌ خورد، می‌داند که چیست

وحشی آنکس را که خونی چند رفت از راه چشم
علت آثار روی زرد می‌داند که چیست🦋🦋
دیدگاه ها (۰)

صبر کن جانِ غزل این گریه‌ها کم‌ می‌شودعاشقِ دیوانه‌ ات یک رو...

چقدر برای همـ بی ارزش شده‌ایـمـ.چقدر بودنمان کنار همـ سختـ ش...

در ایـن دیوانسرا گاهی، ز هـجـر یار می رقـصـمبه خود می پیچم ا...

خيال خامـ پلنگـ من به سوي ماه پريدن بودو ماه را ز بلندايش به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط