Gangster Mafia Masseur part : ۱۸
اما یونگی الان اینجا نیست اون به جایی رفته و با 《فعالیت》که مطمئناً یه چیز توی جنایت ها و تبهکاری مافیاست سر و کار داره و من در تعجب هستم که خودمو توی چه جهنمی فرو بردم
فکر می کنم ممکنه نوعی درگیری با بدنام ترین رئیس جنایت ها و مافیا توی بوستون ایجاد کرده باشم.
آره...فکر کنم همین اتفاق افتاد؟ منظورم اینه که بهم پول کافی داد ه شد تا وام های دانشجوییم رو پرداخت کنم، برای خودم یه سواری خفن بخرم و اجاره یه سالم رو پرداخت کنم
من این پیشنهاد رو قبول کردم، چون که این پیشنهاد خیلی خوب بود که نمیشد ردش کرد و از اون بگذرم، به علاوه راههای بدتری هم برای ایجاد یه صد هزار دلار وجود داره خیلی بدتر احتمالا یه عالمه زن اون بیرون هستن که به مردی که شبیه یونگی هستن پول می پردازن تا براشون کُ*س لی*س*ی کنن و اونا رو به اوج و ار*ض*ا شدنشون برسونن با این حال به نوعی با اولین ار*گ*اس*م ارائه شده توسط مرد و پول نقد از اونجا دور شدم
ناگفته نمونه یونگی چند ثانیه می خواست تا کامل منو به اوجم برسونه و بعد اون بهم گفته بود که منو واسه ادامه میخواد
سوزن سوزن شدن از شکمم عبور می کنه و نوک س*ی*نه هام رو به شدت می چرخونه و سفت میشن
گوشت حساس بین رون هام به یاد زبونش که با چنین ذوق و شور و شوق و شهوت و حریصانه و با گرسنگی منو ل*ی*س میزنه گرم و انعطاف پذیر میشه. و اون انگشت.... اون انگشتی که توی وا*ژ*ن*م فرو رفته بود....اون موقع چقدر احساس پر بودن داشتم، چقدر تسخیر و از خود بیخود و مست شد ه بودم
با این حال، فکر میکردم هدف اینه که توی مالکیت کسی نباشم. من برای شکل گیری و تخریب روابط مادرم حضور داشتم دیدم که چگونه اون رو متلاشی کردن و دوست پسرهاش قلبش رو میشکوندن من قول داده بودم هرگز اجازه ندم مسیر من توسط دیگران دیکته بشه به همین دلیل راهم رو به جایی که الان هستم طی کرده بودم. با جای خودم، یه شغل آبرومند داشته باشم
یه شغلی که دوستش داشتم. چطوری می تونم اجازه بدم تصمیمم توی یه چشم به هم زدن ناپدید بشه؟
حتی با وجود چک براق صد هزار دلاری باز هم دست
از کار نمی کشم من خیلی شغلم رو دوستش دارم من عاشق مفید بودن هستم مولد بودن با پس انداز و سرمایه جدیدم حتی سخت تر کار خواهم کرد تا مزیتی که به من داده شده رو جبران کنم
مردی آشنا توی پیاده رو گام بر می داره ، ولی توسط
یادیگاردی که یونگی گفته اینجا ازم محافظت کنه متوقف میشه... اوه، لعنتی، ک*یر توش، رئیس حال به هم زن و چندشم الان توسط کارمند یونگی بازجویی میشه این اصلا خوب نبود رندال مردی که منو استخدام کرده بود یک مورد بزرگ از سندرم مرد کوچک داشت و با مهربانی مورد بازجویی شخص بزرگتر قرار نمی گرفت
با این حال همه ما باید قربانی بدخُلقی اجتناب ناپذیر اون باشیم بیا تا امیدوار باشیم که اون کسی رو که توی ماشین شاستی بلند مشکی پیدا کرده متوجه نشه که به خاطر من اونجا گذاشته شده
رندال یه دقیقه بعد از در ورودی مرکز ماساژ عبور میکنه و صدای بلند ورودی اون آرامش رو به هم میزنه
دو ماساژور پشت با مشتریان هستن اما به نظر می رسه که اون اهمیتی نمیده حتی با وجود چهره ی رنگ پریده و لاغر و ریشخند کننده اون نگاه هرزه وار و چشم چرون معمولیش رو روی من میفرسته، نگاهش به سینه های من خیره می مونه قبل از اینکه به قیل و قال تند و شدید لحن و انتقاد آمیزش رو ادامه بده:
& این مرتیکه لندهور و قلچماق و گولاخ اون بیرون کدوم خریه؟
اون قهوه اش رو روی میز کارال میریزه و منو و کارال یه چرخش چشم محتاطانه رو با هم به اشتراک میذاریم
& بیرون از مرکز ماساژ درمانی من!
اون جرات اینو نداشته که از بادیگارد درخواست کارت شناسایی کنه.
+ پس..
کمی سرفه می کنم
+ اون اشاره کرد که چرا اینجاست؟
رندال چند قدم تند برمیداره
& نه. اون بهم گفت که به کار لعنتی خودم اهمیت بدم بعد از اینکه اون از من و در موردم بازجویی کرد! باید به پلیس زنگ بزنم
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما روح نباشید
اگر پارت هدیه میخواین لایک هاتون بالا ۳۰ تا باشه
فکر می کنم ممکنه نوعی درگیری با بدنام ترین رئیس جنایت ها و مافیا توی بوستون ایجاد کرده باشم.
آره...فکر کنم همین اتفاق افتاد؟ منظورم اینه که بهم پول کافی داد ه شد تا وام های دانشجوییم رو پرداخت کنم، برای خودم یه سواری خفن بخرم و اجاره یه سالم رو پرداخت کنم
من این پیشنهاد رو قبول کردم، چون که این پیشنهاد خیلی خوب بود که نمیشد ردش کرد و از اون بگذرم، به علاوه راههای بدتری هم برای ایجاد یه صد هزار دلار وجود داره خیلی بدتر احتمالا یه عالمه زن اون بیرون هستن که به مردی که شبیه یونگی هستن پول می پردازن تا براشون کُ*س لی*س*ی کنن و اونا رو به اوج و ار*ض*ا شدنشون برسونن با این حال به نوعی با اولین ار*گ*اس*م ارائه شده توسط مرد و پول نقد از اونجا دور شدم
ناگفته نمونه یونگی چند ثانیه می خواست تا کامل منو به اوجم برسونه و بعد اون بهم گفته بود که منو واسه ادامه میخواد
سوزن سوزن شدن از شکمم عبور می کنه و نوک س*ی*نه هام رو به شدت می چرخونه و سفت میشن
گوشت حساس بین رون هام به یاد زبونش که با چنین ذوق و شور و شوق و شهوت و حریصانه و با گرسنگی منو ل*ی*س میزنه گرم و انعطاف پذیر میشه. و اون انگشت.... اون انگشتی که توی وا*ژ*ن*م فرو رفته بود....اون موقع چقدر احساس پر بودن داشتم، چقدر تسخیر و از خود بیخود و مست شد ه بودم
با این حال، فکر میکردم هدف اینه که توی مالکیت کسی نباشم. من برای شکل گیری و تخریب روابط مادرم حضور داشتم دیدم که چگونه اون رو متلاشی کردن و دوست پسرهاش قلبش رو میشکوندن من قول داده بودم هرگز اجازه ندم مسیر من توسط دیگران دیکته بشه به همین دلیل راهم رو به جایی که الان هستم طی کرده بودم. با جای خودم، یه شغل آبرومند داشته باشم
یه شغلی که دوستش داشتم. چطوری می تونم اجازه بدم تصمیمم توی یه چشم به هم زدن ناپدید بشه؟
حتی با وجود چک براق صد هزار دلاری باز هم دست
از کار نمی کشم من خیلی شغلم رو دوستش دارم من عاشق مفید بودن هستم مولد بودن با پس انداز و سرمایه جدیدم حتی سخت تر کار خواهم کرد تا مزیتی که به من داده شده رو جبران کنم
مردی آشنا توی پیاده رو گام بر می داره ، ولی توسط
یادیگاردی که یونگی گفته اینجا ازم محافظت کنه متوقف میشه... اوه، لعنتی، ک*یر توش، رئیس حال به هم زن و چندشم الان توسط کارمند یونگی بازجویی میشه این اصلا خوب نبود رندال مردی که منو استخدام کرده بود یک مورد بزرگ از سندرم مرد کوچک داشت و با مهربانی مورد بازجویی شخص بزرگتر قرار نمی گرفت
با این حال همه ما باید قربانی بدخُلقی اجتناب ناپذیر اون باشیم بیا تا امیدوار باشیم که اون کسی رو که توی ماشین شاستی بلند مشکی پیدا کرده متوجه نشه که به خاطر من اونجا گذاشته شده
رندال یه دقیقه بعد از در ورودی مرکز ماساژ عبور میکنه و صدای بلند ورودی اون آرامش رو به هم میزنه
دو ماساژور پشت با مشتریان هستن اما به نظر می رسه که اون اهمیتی نمیده حتی با وجود چهره ی رنگ پریده و لاغر و ریشخند کننده اون نگاه هرزه وار و چشم چرون معمولیش رو روی من میفرسته، نگاهش به سینه های من خیره می مونه قبل از اینکه به قیل و قال تند و شدید لحن و انتقاد آمیزش رو ادامه بده:
& این مرتیکه لندهور و قلچماق و گولاخ اون بیرون کدوم خریه؟
اون قهوه اش رو روی میز کارال میریزه و منو و کارال یه چرخش چشم محتاطانه رو با هم به اشتراک میذاریم
& بیرون از مرکز ماساژ درمانی من!
اون جرات اینو نداشته که از بادیگارد درخواست کارت شناسایی کنه.
+ پس..
کمی سرفه می کنم
+ اون اشاره کرد که چرا اینجاست؟
رندال چند قدم تند برمیداره
& نه. اون بهم گفت که به کار لعنتی خودم اهمیت بدم بعد از اینکه اون از من و در موردم بازجویی کرد! باید به پلیس زنگ بزنم
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما روح نباشید
اگر پارت هدیه میخواین لایک هاتون بالا ۳۰ تا باشه
- ۱۳.۷k
- ۲۹ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط