Gangster Mafia Masseur part : ۱۹
کارال پیشنهاد میده: * شاید اون پلیس باشه؟ پلیس مخفی هست یا همچین چیزی؟
من یه نگاه سپاسگزار به سمت کارال میفرستم اون آدم خوبیه
رندال خِرخِری میکنه و پوزخندی میزنه و غرغر کنان میگه: & پلیس ها معموال خالکوبی گردن ندارن
اون فک خودش رو می ماله و با یه آه عمیق خودش رو مهار می کنه
& امروز تجارتمون چطوریه؟
کارال کتاب مخصوص مشتری ها رو ورق می زنه
* عالی، من چندین رزرو انجام دادم
منم با لبخندی روشن اضافه میکنم:
+ منم الان منتظر آخرین مشتریم هستم
از روی صندلی بلند میشم و به سمت راهروی عقب میرم
+ من میرم تا آماده بشم
رندال وقتی من از کنارشون رد میشم کمی بهم نزدیک میشه و به طرفم خم میشه، زبونش بیرون میاد تا لب پایینی گوشتالوش رو خیس کنه.
& به یه خورده کمک نیاز داری؟
الان خودمو تو یه اتاق تاریک با این کله خر و کله کیری قرار دادم؟ امکان نداره
ولی شانسی هم وجود نداره.
میگم: + نه ممنون، من خودم خوبم
باید خودمو از این مخمصه با این عوضی بکشم بیرون
پس از برخورد با بادیگارد من رندال باید احساس کنه
که باید دست بالا رو بازپس بگیره چون که اون این اشاره رو قبول نمیکنه
در عوض اون منو توی راه رو دنبال میکنه، خیلی دوره تا احساس راحتی کنم و خیالم راحت بشه سرعتم و بالا می برم و می خواستم در اتاق ماساژم رو توی صورتش بکوبم و قفلش کنم، اما قبل از اینکه به در ورودی برسم دست اون داخل جیب عقب راستم میره و لمبر باسنم رو فشار میده
مرتیکه عوضی...
خشم توی گلوم جمع میشه، توی همون جایی که هستم درجا و به صورت سریع و آنی خشکم میزنه و مشت هام رو به پهلوهام می زنم.
با عصبانیت میغرم: + داری چیکار میکنی، رندال؟
در کمال وحشت، اون چک منو از یونگی گرفته
اون چک رو بین انگشت شست و سبابهاش گیر کرده و گیجی چهره اش رو پوشونده
& این چیه؟
قبل از اینکه بتونم چک رو ازش بگیرم، اون لای چک رو باز میکنه و چشماش از تعجب از حدقه بیرون میزنه
& وای پشمااام صد هزار دلار؟! کدوم گور و جهنمی بودی که این پولو...کدوم خری اینو بهت داده؟!!
دوباره دستم رو برای چک دراز می کنم، اما او از دست من طفره میره.
میگم.: + اینو پس بده
انزجار کم کم جای سردرگمی صورت اونو فرا می گیره
& مین یونگی ؟! گنگستر مافیای بوستون؟!
اون کاغذ چک رو بین ما تکون میده
& یعنی تو از آبگرم من برای ف*اح*ش*ه کردن خودت با گنگستر لعنتی استفاده کردی؟
+ چی؟
من به مسخره بودن اون سوال می خندم
+ البته که اینکار رو نکردم
به نظر می رسه که اون از قطعاتی که فکر می کنه در حال جمع آوری هست، تقریبا هیجان زده شده
با تمسخر و طعنه میگه:
& اون کیر گنده لاشی لندهور غول پیکر رو که توی پیاده رو پیدا کردم اون برای تو اونجاست مگه نه؟
ابروم رو توی کلافگی میخارونم
+ آم.... نه؟
اون میخنده و خنده اش تمسخر آمیز هست
& اگه مین یونگی شخصا خودش به اینجا اومده تا ک*ی*ر*ش رو داخلت بکوبونه و ضربه بزنه، لابد خوب واسش دراز کشیدی و لنگاتو واسش باز کردی، اونقدر خوب بوده تا یکی از قلچماق و لندهورها و آدم کش هاش رو برای حفاظت از تو اینجا بذاره، این مبلغم لابد هزینه واسه سوار شدن روی ک*ی*ر*ش بوده...
در حالی که دارم از عصبانیت میلرزم حرفشو قطع می کنم و می غرم:
+ مواظب حرف دهنت باش، تو هیچ حقی نداری که این طوری با من حرف بزنی من یه درمانگر ماساژ معتبر هستم من این شغل رو دارم و این کار رو دارم انجام میدم چون توی این شغل فوقالعاده هستم
& به طرز عجیبی مغرور و متکبری
یه شونه ام رو بالا میندازم
+ اعتماد به نفس جرم نیست
لب بالاییش پیچ میخوره مثل اینکه میخواد به من توهین کنه و پوزخند بزنه اما به جای اون حالت صورتش رو عوض میکنه
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما روح نباشید
من یه نگاه سپاسگزار به سمت کارال میفرستم اون آدم خوبیه
رندال خِرخِری میکنه و پوزخندی میزنه و غرغر کنان میگه: & پلیس ها معموال خالکوبی گردن ندارن
اون فک خودش رو می ماله و با یه آه عمیق خودش رو مهار می کنه
& امروز تجارتمون چطوریه؟
کارال کتاب مخصوص مشتری ها رو ورق می زنه
* عالی، من چندین رزرو انجام دادم
منم با لبخندی روشن اضافه میکنم:
+ منم الان منتظر آخرین مشتریم هستم
از روی صندلی بلند میشم و به سمت راهروی عقب میرم
+ من میرم تا آماده بشم
رندال وقتی من از کنارشون رد میشم کمی بهم نزدیک میشه و به طرفم خم میشه، زبونش بیرون میاد تا لب پایینی گوشتالوش رو خیس کنه.
& به یه خورده کمک نیاز داری؟
الان خودمو تو یه اتاق تاریک با این کله خر و کله کیری قرار دادم؟ امکان نداره
ولی شانسی هم وجود نداره.
میگم: + نه ممنون، من خودم خوبم
باید خودمو از این مخمصه با این عوضی بکشم بیرون
پس از برخورد با بادیگارد من رندال باید احساس کنه
که باید دست بالا رو بازپس بگیره چون که اون این اشاره رو قبول نمیکنه
در عوض اون منو توی راه رو دنبال میکنه، خیلی دوره تا احساس راحتی کنم و خیالم راحت بشه سرعتم و بالا می برم و می خواستم در اتاق ماساژم رو توی صورتش بکوبم و قفلش کنم، اما قبل از اینکه به در ورودی برسم دست اون داخل جیب عقب راستم میره و لمبر باسنم رو فشار میده
مرتیکه عوضی...
خشم توی گلوم جمع میشه، توی همون جایی که هستم درجا و به صورت سریع و آنی خشکم میزنه و مشت هام رو به پهلوهام می زنم.
با عصبانیت میغرم: + داری چیکار میکنی، رندال؟
در کمال وحشت، اون چک منو از یونگی گرفته
اون چک رو بین انگشت شست و سبابهاش گیر کرده و گیجی چهره اش رو پوشونده
& این چیه؟
قبل از اینکه بتونم چک رو ازش بگیرم، اون لای چک رو باز میکنه و چشماش از تعجب از حدقه بیرون میزنه
& وای پشمااام صد هزار دلار؟! کدوم گور و جهنمی بودی که این پولو...کدوم خری اینو بهت داده؟!!
دوباره دستم رو برای چک دراز می کنم، اما او از دست من طفره میره.
میگم.: + اینو پس بده
انزجار کم کم جای سردرگمی صورت اونو فرا می گیره
& مین یونگی ؟! گنگستر مافیای بوستون؟!
اون کاغذ چک رو بین ما تکون میده
& یعنی تو از آبگرم من برای ف*اح*ش*ه کردن خودت با گنگستر لعنتی استفاده کردی؟
+ چی؟
من به مسخره بودن اون سوال می خندم
+ البته که اینکار رو نکردم
به نظر می رسه که اون از قطعاتی که فکر می کنه در حال جمع آوری هست، تقریبا هیجان زده شده
با تمسخر و طعنه میگه:
& اون کیر گنده لاشی لندهور غول پیکر رو که توی پیاده رو پیدا کردم اون برای تو اونجاست مگه نه؟
ابروم رو توی کلافگی میخارونم
+ آم.... نه؟
اون میخنده و خنده اش تمسخر آمیز هست
& اگه مین یونگی شخصا خودش به اینجا اومده تا ک*ی*ر*ش رو داخلت بکوبونه و ضربه بزنه، لابد خوب واسش دراز کشیدی و لنگاتو واسش باز کردی، اونقدر خوب بوده تا یکی از قلچماق و لندهورها و آدم کش هاش رو برای حفاظت از تو اینجا بذاره، این مبلغم لابد هزینه واسه سوار شدن روی ک*ی*ر*ش بوده...
در حالی که دارم از عصبانیت میلرزم حرفشو قطع می کنم و می غرم:
+ مواظب حرف دهنت باش، تو هیچ حقی نداری که این طوری با من حرف بزنی من یه درمانگر ماساژ معتبر هستم من این شغل رو دارم و این کار رو دارم انجام میدم چون توی این شغل فوقالعاده هستم
& به طرز عجیبی مغرور و متکبری
یه شونه ام رو بالا میندازم
+ اعتماد به نفس جرم نیست
لب بالاییش پیچ میخوره مثل اینکه میخواد به من توهین کنه و پوزخند بزنه اما به جای اون حالت صورتش رو عوض میکنه
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما روح نباشید
- ۱۶.۳k
- ۳۱ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط