Gentlemanshusband

#Gentlemans_husband
#part_119


_عا اینو خب... خب بنظرم توی یه فروشگاه بودم بعد من پولم افتاد نامجون پیدا کردو بهم داد
فرد سخاوتمندیه
_بچه گول میزنی؟
_نه به جون عمم
_عمه‌ی بدبختت...از نگاهتون میشه فهمید از هم کینه دارین..
_نبابا هه هه کینه کجا بود بنظرم نقش بازی کردنتون اون بیرون روت اثر گذاشته!

خواستم بیام یجوری بپیچونمش که یهو صدایی از پشت سر جونگکوک اومد

_داداش میخای خودم بهت بگم قضیه از چه قراره؟

جونگکوک با مکث سمتش برگشت.

_بگو

تای ابروشو بالا انداختو اروم اروم اومدو صندلی رو عقب کشید
روش لم دادو دستاشو توی سی..نش گره زد

_خب از کجا تعریف کنم زن داداش؟
_چی... چیو تعریف کنی؟ اصن مگه چیزی هست!

خنده هستریکی کردو رو به جونگکوک گفت

_داداش زن عزیز شما این بلارو سر کله من اورد که 14تا بخیه خورد!

جونگکوک چشماش چهارتا شدو به من نگاه کرد

_راست میگه؟

حالا چی؟ چیکار کنم بدبخت شدم...
همینجوری نگاش میکردم که دوباره نامجون گفت

_اره خلاصه ایشون پرید جلوی ماشین من بعد از من گِله داشتو میگفت تقصیر توعه! اخر سر یه سنگ برداشتو زد به سرمو فرار کرد

جونگکوک حسابی رفته بود تو شک
همینطور من!
اخه مردک یکی نیست بگه همه کاسه کوزه ها زیر سر توعه
بعد منو بد جلوه میدی؟
رو کردم به جونگکوک

_جونگکوک این دروغ میگه الکی بهش پیاز داغ میزنه! اصن اینجوریا هم نیست

150 لایک
دیدگاه ها (۵)

#Gentlemans_husband#part_120#The_end_of_season_one نامجون رو...

#اَبـدی •کامـنت نـزار پـاک مـیـشه•ایـنجا دروازه ای بـه اعـما...

#Gentlemans_husband#part_118_به به سلین خانوم چه کرده_مزه نپ...

#Gentlemans_husband#part_117_ شنیدم زن گرفتیو مارو عروسیت دع...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_210+نامجون دستم به دامنت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط