#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_177
سمتم خیز برداشتو من منتظر بودم یه سیلی دیگه بخورم
ولی نه!
مادر جون دست عمه بزرگ گرفته بود و با اخم غلیظی بهش زل زده بود.
با همون اخم رو به عمه گفت
_عمه بهتره دیگه برید
مهمونی تموم شده!
عمه خنده هستریکی کرد و اومد دستشو حواله صورت مادر جون کنه، جیغی کشیدم و هلش دادم عقب
به معنای واقعی فیلم هندی شده بود.. این اتفاقات رو فقط توی فیلم ها میدیدم... ولی حالا.. به طور زنده جلوم بود.
عمه بزرگ، داشت میخورد زمین، ولی لینا که درست کنارش بود دست انداخت دور بازوش.
بی تعارف، همه تو شک بودن.
دست مادر جونو گرفتم و به پشت سرم هدایتش کردم
دوباره خواست سمتمون خیز برداره
این زن یه پا سوسانوعه!
همینکه دستش بالا رفت
نامجون جلوش سبز شد
_عمه حرمتتو نگه دار!
عمه بزرگ که انگار به معنای واقعی زده بود به سیم اخر بلند داد زد..
_دهنتو ببند پسریه بی سرو پا! بدبخت... تورو اگه داداشم قبول نمیکرد الان تو کوچه خیابونا بودی حالا واسه من زبون دراوردی ؟
بهبه بهبه زن داداشمو!
ببین چجوری از این دختریه پا پتی طرفداری میکنه
تو کی زبون دراوردی؟ میخوای توی همین سنت از خونه داداشم بندازمت بیرون؟؟؟
لرزیدن شونه های نامجون که جلوم ایستاده بود نشون از خشم زیادش بود.
مطمئنم جمله اخر عمه بزرگ که راجب به مادر جون بوده هردو پسرشو خشمگین کرده بود!
عمه بزرگ با نامجون که پسر برادرشه اینطوری صحبت میکنه؟
واییی! این زن انسان بود؟
پس دلیل اینکه جونگکوک بهتر تحویل میگرفت همین بوده
اینبار جونگکوک سمت عمه هجوم اورد..
و جیمین و تهیونگ سریع از پشت گرفتنش
جونگکوک با صدای بلندی که مطمئنم حتی ستون های خونه باهاش لرزیدن، گفت:
_از خونه پدرم گمشید بیرون تا خو/ن بپا نکر..
ادامه حرفش با حرف پدرجون قاطی شد
_لیانا(عمه بزرگ)
عمه بزرگ چشماش برقی زد
_جانم داداش.. داداش بیا ببین چطوری دارن با خواهر بدبختت رفتار میکنن!
این بود حرمت خواهر بزرگت دیدی این همه سال ابرو جمع کردم توی یه شب این خانواده چطوری بی ابروم کردن؟
پدرجون سمتش خیز برداشت و سیلی محکمی به صورت عمه بزرگ زد
دیگه داشت توی این هاگیر واگیر خندهام میگرفت.. فیلم هندی بود.. واقعا فیلم هندی بود.
_این برای اینکه هم تو و هم دخترت توی خونم شر بپا کردین..
یکی دیگه هم زد توی گوشش
190 لایک
#Season_two
#part_177
سمتم خیز برداشتو من منتظر بودم یه سیلی دیگه بخورم
ولی نه!
مادر جون دست عمه بزرگ گرفته بود و با اخم غلیظی بهش زل زده بود.
با همون اخم رو به عمه گفت
_عمه بهتره دیگه برید
مهمونی تموم شده!
عمه خنده هستریکی کرد و اومد دستشو حواله صورت مادر جون کنه، جیغی کشیدم و هلش دادم عقب
به معنای واقعی فیلم هندی شده بود.. این اتفاقات رو فقط توی فیلم ها میدیدم... ولی حالا.. به طور زنده جلوم بود.
عمه بزرگ، داشت میخورد زمین، ولی لینا که درست کنارش بود دست انداخت دور بازوش.
بی تعارف، همه تو شک بودن.
دست مادر جونو گرفتم و به پشت سرم هدایتش کردم
دوباره خواست سمتمون خیز برداره
این زن یه پا سوسانوعه!
همینکه دستش بالا رفت
نامجون جلوش سبز شد
_عمه حرمتتو نگه دار!
عمه بزرگ که انگار به معنای واقعی زده بود به سیم اخر بلند داد زد..
_دهنتو ببند پسریه بی سرو پا! بدبخت... تورو اگه داداشم قبول نمیکرد الان تو کوچه خیابونا بودی حالا واسه من زبون دراوردی ؟
بهبه بهبه زن داداشمو!
ببین چجوری از این دختریه پا پتی طرفداری میکنه
تو کی زبون دراوردی؟ میخوای توی همین سنت از خونه داداشم بندازمت بیرون؟؟؟
لرزیدن شونه های نامجون که جلوم ایستاده بود نشون از خشم زیادش بود.
مطمئنم جمله اخر عمه بزرگ که راجب به مادر جون بوده هردو پسرشو خشمگین کرده بود!
عمه بزرگ با نامجون که پسر برادرشه اینطوری صحبت میکنه؟
واییی! این زن انسان بود؟
پس دلیل اینکه جونگکوک بهتر تحویل میگرفت همین بوده
اینبار جونگکوک سمت عمه هجوم اورد..
و جیمین و تهیونگ سریع از پشت گرفتنش
جونگکوک با صدای بلندی که مطمئنم حتی ستون های خونه باهاش لرزیدن، گفت:
_از خونه پدرم گمشید بیرون تا خو/ن بپا نکر..
ادامه حرفش با حرف پدرجون قاطی شد
_لیانا(عمه بزرگ)
عمه بزرگ چشماش برقی زد
_جانم داداش.. داداش بیا ببین چطوری دارن با خواهر بدبختت رفتار میکنن!
این بود حرمت خواهر بزرگت دیدی این همه سال ابرو جمع کردم توی یه شب این خانواده چطوری بی ابروم کردن؟
پدرجون سمتش خیز برداشت و سیلی محکمی به صورت عمه بزرگ زد
دیگه داشت توی این هاگیر واگیر خندهام میگرفت.. فیلم هندی بود.. واقعا فیلم هندی بود.
_این برای اینکه هم تو و هم دخترت توی خونم شر بپا کردین..
یکی دیگه هم زد توی گوشش
190 لایک
- ۱۸.۱k
- ۱۷ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط