دختری از ایران

دختری از ایران
Part:5
+وایی شمارشششش (کره ای دارن حرف میزنن)
یک،دو، سهههههههه
وو ورود بی تی اسسس و منو یونا همو محکم بغل گرفته بودیم جمعیت به اوج خودش رسیده بود،صداهای ارمیا در تمام کنسرت شنیده میشد تا وقتی که نامجون میخواست حرف بزنه: سلام به ارمیا،خیلی خوشحالم که بعد از این همه سال هنوزم انقد با انرژی هستید...
ویو کوک:
توی کنسرت امروز قرار بود اهنگای قدیمیمون رو بخونیم و اجرا کنیم چهار تا اجرا پشت سر هم خیلی سخته نه؟باتر،فیکلاو،دینامیت،فایر
بعدش هم مصاحبه داشتیم با ارمیا...
فکر کنم ا/ت اومده باشه چون بلیطش جزو وی ای پی ها بود.همه اماده سده بودیم و منتظر بودیم تا کنسرت شروع بشه رفتیم روی استودیو و صدای ارمیا بلند شد و از شانس من ا/ت درست صندلی اول بود خیلی میخواستم نگاهش نکنم ول نشد غرق نگاهش شده بودم یه دختر کنارش بود شاید دوستشه... حرفای نامجون تموم شد و باید اجرارو شروع میکردیم ا/ت در هنگام کنسرت فقط بالا پایین میپرید و گریه میکرد اجراها تموم شد به سمت اب هامون رفتیم و یکم اب خوردیم خیلی خسته شده بودیم.وقت مصاصبه شده بود و ارمیا میومدن و ما باهاشون صحبت میکردیم...
ویو ا/ت:
وای نوبت من و یونا بود تا بریم مصاحبه...
به هر کدوم از اعضا که میرسیدم ازشون امضادمیگرفتم و یه شاخه گل میدادم بهشون و اونا هم تشکر میکردن تا رسید به جونگکوک...
+این شاخه گل برای شما:>>
-زحمت کشیدی فرشته ی زندگیم.
+(خجالت)امروز بهترین روز زندگیم بود
-خوشحالم خوشت اومده ملکه:>>
+جونگکوک اینجا رو امضا میکنی؟؟
-تو که قراره کل بد//نت بشه امضای من امضای چی؟
+چی؟؟
یک لحظه قلبم وایساد و تند تند زد این این حرفش یعنی تو مال منی...
-چی شد خوشت اومد از حرفم؟؟
+ارع خیلی جونگکوک به نظرت میتونم عضو هشتم بی تی اس شم؟
-چرا که نه ولی باید تست بدی و مهارت هات خوب باشه...
-چه لباست قشنگه بیبی:>>
+خیلی ممنونن از اینجور لباسا دوست دارم:>>
_ولی سعی کن لباس تنگ نپوشی دیگه...
+باشه
و خداحافظی کردم و رفتم...
=وای رفیق انکار به بایست توب گرم گرفته بودیا
+حیح پس چی فکر میکنی
=خیلی خوبب بود امروز
+اره من از همه امضا گرفتمم
=خوشبحالت
+میای بریم خونه ی ما یونا؟
=نه کار دارم
داشتیم از کنسرت در میومدیم که دیدم جونگکوک پشت سرمه...
-اوه ا/ت شماره تلفنت رو بهم بده...
+چی من؟
=ارعع بده خرههه
+بفرما
-مرسی خدافظ فرشته
=ای ا/ت جونگکوک شمارت رو میخواست شیطونن من برم خداحافظ
+خدافظ
اوه امروز عجیب بود خیلی عجیب...
رفتم خونه تا استراحت کنم تا دیدم گوشین داره زنگ میخوره شماره ی ناشناس بود...
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۳)

دختری از ایرانPart:6جواب دادم:+انیاواسیو؟؟(ادمین کره ای میشو...

دختری از ایرانPart:7ویو ا/ت:رفتم و سوار ماشین شدم. تا میخواس...

کاور عوض شددد

دختری از ایرانPart:3ویو ا/ت:از حرفش قلبم شروع به تند زدن کرد...

شخصیت ها: ا/ت،تهیونگ----------------------------------------...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

پارت ۴۵ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط