نام فیک عشق مخفی
نام فیک: عشق مخفی
Part: 32
ویو ات*
ات. چرا براش مراقب گذاشتی؟
جی. سر ی قضیه هایی...
ات. سر چه قضیه هایی؟
جی. مربوط به شغلمه
ات. شغلت چیه ها؟ *جدی
جی. بهت گفتم که نمیتونم بگم شغلم چیه*جدی
ات. باید بفهمه شغلت چیه نمیشه که*جدی
جی. اگر بدونی برای خودت دردسر میشه پس بهتره ندونی*جدی
پاشدم رفتم پایین*
نشستم روی صندلی و اروم غذامو میخوردم*
خیلی گشنم بود اما نمیتونستم غذا بخورم. حرفای سنا همینجوری توی گوشم بود*
یکم از غذا خوردمو پاشدم. رفتم نشستم روی کاناپه و تلوزیون رو روشن کردم*
فردا روز اخر دانشگاهم بود و بعدش دیگه خیلی راحت بودم. اما باید برم برای شغلم*
(بچها ات تجربی خونده و میخواد پرستار شه)
ی فیلم سینمایی داشت پخش میشد. پاشدم رفتم خوراکی برداشتم و اومدم نشستم روی کاناپه*
فیلم شروع شد*
فیلم رو نگا میکردمو خوراکیارو میخوردم*
جیمین اومد پایین*
جی. چه فیلمی میبینی؟
ات. اسمش رو نمیدونم ولی باحاله*لبخند*
جیمین اومد نشست کنارمو اونم داشت باهام فیلم میدید*
بهش یکم از خوراکیام دادم. باهم داشتیم میخوردیم و فیلم میدیدیم*
همینجوری که داشتم فیلم میدیدم یدفعه حس کردم یچیزی افتاد روی شونم*
نگا کردم دیدم جیمینه. خوابش برده*
خندم گرفت دستمو جلوی دهنم گذاشتم که بیدار نشه*
مث بچها خوابیده بود*
لایک: ۲۹
کامنت: ۳۲
☆ممنون میشم حمایتم کنید*
Part: 32
ویو ات*
ات. چرا براش مراقب گذاشتی؟
جی. سر ی قضیه هایی...
ات. سر چه قضیه هایی؟
جی. مربوط به شغلمه
ات. شغلت چیه ها؟ *جدی
جی. بهت گفتم که نمیتونم بگم شغلم چیه*جدی
ات. باید بفهمه شغلت چیه نمیشه که*جدی
جی. اگر بدونی برای خودت دردسر میشه پس بهتره ندونی*جدی
پاشدم رفتم پایین*
نشستم روی صندلی و اروم غذامو میخوردم*
خیلی گشنم بود اما نمیتونستم غذا بخورم. حرفای سنا همینجوری توی گوشم بود*
یکم از غذا خوردمو پاشدم. رفتم نشستم روی کاناپه و تلوزیون رو روشن کردم*
فردا روز اخر دانشگاهم بود و بعدش دیگه خیلی راحت بودم. اما باید برم برای شغلم*
(بچها ات تجربی خونده و میخواد پرستار شه)
ی فیلم سینمایی داشت پخش میشد. پاشدم رفتم خوراکی برداشتم و اومدم نشستم روی کاناپه*
فیلم شروع شد*
فیلم رو نگا میکردمو خوراکیارو میخوردم*
جیمین اومد پایین*
جی. چه فیلمی میبینی؟
ات. اسمش رو نمیدونم ولی باحاله*لبخند*
جیمین اومد نشست کنارمو اونم داشت باهام فیلم میدید*
بهش یکم از خوراکیام دادم. باهم داشتیم میخوردیم و فیلم میدیدیم*
همینجوری که داشتم فیلم میدیدم یدفعه حس کردم یچیزی افتاد روی شونم*
نگا کردم دیدم جیمینه. خوابش برده*
خندم گرفت دستمو جلوی دهنم گذاشتم که بیدار نشه*
مث بچها خوابیده بود*
لایک: ۲۹
کامنت: ۳۲
☆ممنون میشم حمایتم کنید*
- ۵.۴k
- ۱۸ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط