چنان گرفته ترا بازوان پیچکی ام

چنان گرفتـــــــــــــه ترا بازوان پیچکی ام
 که گویی از تو جدا نه که با تو من یکی ام

نه آشنایی ام امـــروزی است با تو همین
کـــه می شناسمت از خوابهای کودکی ام

عروسوار خیـــــــــــــــال منی که آمده ای
دوباره باز به مهمانی عروســـــــــــــکی ام

همین نه بانوی شــــعر منی که مدحت تو
به گوش می رسد از بانگ چنگ رودکی ام

نسیم و نخ بده از خاک تا رهــــــــــا بشود
به یک اشــــــــــــــاره ی تو روح بادباکی ام

چه برکـــه ای تو که تا آب، آبی است در آن
شنـــــــاور است همه تار و پود جلبکی ام

به خون خود شوم آبروی عشــــــــــق آری
اگر مدد برســـــــــــــاند سرشت بابکی ام

کنــــــــار تو نفسی با فراغ دل بکـــــــشم
اگر امــــــــــان بدهد سرنوشت بختکی ام..🦋🦋


#saharshehim 💖


#عاشقانه
#بهترینم
دیدگاه ها (۱)

شعرفراق یار خطاب به خیال یار باصدای استاد شهریار.در انتظار خ...

سوز تب فراق تو درمان پذیر نیستتا زنده‌ ام چو شمع ازینم گزیر ...

تویی که در دل من ردّ پا گذاشته ایمرا به دست ِکدام آشنا گذاشت...

با جاده ها به خاطر من ائتلاف کنبرگرد و در حریم دلم اعتکاف کن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط