طلسم قهر

اتاق تاریک ، صدای تو ناگهان در خواب
چه کس نوشته این گونه داستان در خواب ؟

پس از آن مهتاب ، روی خوش ندید از آن
شبی که روی تو را دید آسمان در خواب

ستاره‌ ای پسِ هر پلکِ تو رها می شد
به چشم‌های تو می‌رفت همه کهکشان در خواب

چه به گوش باغ ، گفته‌ ست بادِ دیوانه
که رفته اند تمامِ پرنده‌گان در خواب

طلسمِ قهرِ تو را هیچ قدرتی نشکست
مگر ببینمت تو را ای یار مهربان در خواب

محمد خوش بین
دیدگاه ها (۱)

تن تو وطن من

خیال خوش خیالی

به سوی معشوق

مغرور

روز گر صد بار بینمت دل تسلط،کی می شوداز خدا خواهم که در این ...

میدانی؟ همه ی اینها نقشه بود. تا روزی از تمام آن ستاره های ف...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط