part

#part18
روبه رو عکس کوک وایساده بود باورش نمیشد فرار کنه اون حالا آزادانه داشت زندگی میکرد در حالی که هنوز خوب نشده بود بعد از اینکه دختر استعفا داد رفت تویه کافه شروع به کار کرد و اونجا گارسون بود خودشو از یه فضایه دارک بیرون کشیده بود با حقوقی که می‌گرفت خرجی خودشو اجاره خونه مادرش رو میداد اما نمیدونست که کسی اون رو از دور تعقیب می‌کنه درست مثل یک شکارچی که منتظره به وقتش شکارشو به دست بیاره تقریبا کافه خلوت شده بود دختر میزا رو تر تمیز میکرد چون دیگه باید کافه تمیز میشد اما همون موقع سه تا مرد با کت و شلوار کاملا سیاه وارد کافه شدن و روی یه صندلی نشستن دختر با اشاره صاحب کارش دفترچشو در آورد و سمت اون سه تا مرد رفت صداشو کمی صاف کرد و گفت
سوفیا:بفرمایید چی میل دارید
یکی از اون مردایه اونجا گفت
؟برا هر سه تامون یه قهوه تلخ بیار
سوفیا:حتما
.....
پسر با دوتا دوستش وارد کافه شد ماسک رو صورتشون بود بخاطر اینکه شناسایی نشن چون همینطوریشم تحت تعقیب بود اون خوب میدونست کجا اومده و با نگاهش شخص مورد نظرش رو بررسی میکرد که جیمین لب زد
جیمین:خودشه؟
کوک:خود خودشه
تهیونگ:تو که با هیچ دکتر روانشناسی نمیسازی چرا همین دختر رو نمیاری پیشه خودت
کوک:قصدم همینه
جیمین:حق با تهیونگه ولی هرچه زودتر بهتر
بلاخره دختر قهوه هارو آورد کوک خیلی زیر زیرکی نگاهی به دخترک کرد و پوزخندی زد
سوفیا:نوش جان
و بعد از اونجا رفت و دوباره شروع کرد به تمیز کردن میز و صندلیا یکی یکی صندلیارو برعکس میچید کنار اون سه تا مرد رسید که بوی عطر آشنایی زد زیر دماغش سرشو به طرف اون مردا چرخوند ولی با صدا زدن اسمش توسط صاحب کارش تمام افکارش ناپدید شد و سریع به سمتش رفت
سوفیا:کارم داشتید
...:اگه دیگه مشتریه دیگه ای نیومد مغازه رو ببند کیلیدم دسته خودت باشه
سوفیا:چشم

.....
دیدگاه ها (۰)

#part19....:فردا هم بیا حقوقتو بگیر سوفیا تعظیمی کرد و رفت م...

#part20جلو تلویزیون نشسته بود داشت سریال میدید و در کنارش نو...

Name:رز پژمرده ژانر:عاشقانه.قدیمی.کمی غمگین شخصیت ها:ماریان....

#part17پسر که حالا رنگ چشماش سفید شده بود در حالی که دستاشو ...

SENARIO::LAVE IS IOST(عشق گم شده)::PART:: 1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط