part
#part19
....:فردا هم بیا حقوقتو بگیر
سوفیا تعظیمی کرد و رفت مشغول کارش شد اون سه تا مرد هم رفتن و بقیه کارکنا کافه هم رفتن حالا خودش تنها بود صندلیا رو تر تمیز کرد کافه رو بست و رفت هوا تاریک بود و مسیر خونه سوفیا هم تاریک تر اما نمیدونه کسی هواسش بهش هست وقتی جلو در خونشون رسید دوباره با پسر همسایه روبه رو شد این پسر شدیدن رو سوفیا نظر داشت و هردفع به بهونه ای نزدیکش میشد دختر هوفی کشید و نزدیک خونه شد
سوهو:سلام خوشگلم
سوفیا:اینجا چیکار میکنی سوهو
سوهو:منتظر تو بودم
سوفیا:خیلی ممنونم ولی بهتره بری خونتون
سوهو:میخواستم بدونم راجب پیشنهادم فکر کردی؟
سوفیا:چند بار بهت بگم سوهو؟نظرم منفیه
سوهو دست دختر رو تو دستاش گرفت و نزدیکش شد
سوهو:بیخیال عزیزم قول میدم نزارم آب تو دلت تکون بخوره
دختر دستشو محکم از دست سوهو کشید بیرون
سوفیا:چجوری نمیزاری آب تو دلم تکون بخوره وقتی هر شب با یه دختر میای خونت؟
سوهو:چی؟
سوفیا:هیچ وقت بهم نزدیک نشو مرتیکه
و بعد رفت تو خونه خودش و پسر رو با کلی خشم تنها گذاشت
همون موقع یقه پسر خیلی شدید توسط کسی کشیده شد و تو یه کوچه تاریک پرت شد همون موقع سایه مردی دقیقا زیر نور ماه قرار گرفت چهرش پیدا نبود ولی از هیکلش میشد فهمید چه مرد هیکلی هست
سوهو:هی چته چی میخوای؟
؟کی که دور و ور اون دختر میپلکی؟تا الان چندین بار دورش دیدمت
سوهو:به تو چه مرتیکه
؟نه دیگه ببین نشد هرچیزی که به اون دختر مربوطه به منم مربوطه
سوهو:اون اون دوست دخترمه
؟اینطور فکر نمیکنم البته اگه بودیم مهم نبود چون قرار بود بمیری
سوهو:م میشه بگی ت تو کی؟
پسر کم کم داشت میترسید اون مرد شروع کرد دور زدن دورش که محکم با لگد کوبید تو شکم پسر که صدا آخش در اومد
؟میدونی به کی نزدیک شدی؟حتی بهش دست هم زدی
سوهو:ب ببین بیا با حرف زدن حلش کنیم تو دوست پسر اون دختری؟م من نمیدونستم
؟باید میدونستی
سوهو:خواهش میکنم کاری باهام نداشته باش
همون موقع لگد محکمی تو صورتش خورد که بیهوش شد کوک پوزخند صدا داری زد
کوک:فسقل بچه رو ببین بعد میخواسته مراقبه کسی باشه
گوشیش رو در آورد و.....
....:فردا هم بیا حقوقتو بگیر
سوفیا تعظیمی کرد و رفت مشغول کارش شد اون سه تا مرد هم رفتن و بقیه کارکنا کافه هم رفتن حالا خودش تنها بود صندلیا رو تر تمیز کرد کافه رو بست و رفت هوا تاریک بود و مسیر خونه سوفیا هم تاریک تر اما نمیدونه کسی هواسش بهش هست وقتی جلو در خونشون رسید دوباره با پسر همسایه روبه رو شد این پسر شدیدن رو سوفیا نظر داشت و هردفع به بهونه ای نزدیکش میشد دختر هوفی کشید و نزدیک خونه شد
سوهو:سلام خوشگلم
سوفیا:اینجا چیکار میکنی سوهو
سوهو:منتظر تو بودم
سوفیا:خیلی ممنونم ولی بهتره بری خونتون
سوهو:میخواستم بدونم راجب پیشنهادم فکر کردی؟
سوفیا:چند بار بهت بگم سوهو؟نظرم منفیه
سوهو دست دختر رو تو دستاش گرفت و نزدیکش شد
سوهو:بیخیال عزیزم قول میدم نزارم آب تو دلت تکون بخوره
دختر دستشو محکم از دست سوهو کشید بیرون
سوفیا:چجوری نمیزاری آب تو دلم تکون بخوره وقتی هر شب با یه دختر میای خونت؟
سوهو:چی؟
سوفیا:هیچ وقت بهم نزدیک نشو مرتیکه
و بعد رفت تو خونه خودش و پسر رو با کلی خشم تنها گذاشت
همون موقع یقه پسر خیلی شدید توسط کسی کشیده شد و تو یه کوچه تاریک پرت شد همون موقع سایه مردی دقیقا زیر نور ماه قرار گرفت چهرش پیدا نبود ولی از هیکلش میشد فهمید چه مرد هیکلی هست
سوهو:هی چته چی میخوای؟
؟کی که دور و ور اون دختر میپلکی؟تا الان چندین بار دورش دیدمت
سوهو:به تو چه مرتیکه
؟نه دیگه ببین نشد هرچیزی که به اون دختر مربوطه به منم مربوطه
سوهو:اون اون دوست دخترمه
؟اینطور فکر نمیکنم البته اگه بودیم مهم نبود چون قرار بود بمیری
سوهو:م میشه بگی ت تو کی؟
پسر کم کم داشت میترسید اون مرد شروع کرد دور زدن دورش که محکم با لگد کوبید تو شکم پسر که صدا آخش در اومد
؟میدونی به کی نزدیک شدی؟حتی بهش دست هم زدی
سوهو:ب ببین بیا با حرف زدن حلش کنیم تو دوست پسر اون دختری؟م من نمیدونستم
؟باید میدونستی
سوهو:خواهش میکنم کاری باهام نداشته باش
همون موقع لگد محکمی تو صورتش خورد که بیهوش شد کوک پوزخند صدا داری زد
کوک:فسقل بچه رو ببین بعد میخواسته مراقبه کسی باشه
گوشیش رو در آورد و.....
- ۶.۶k
- ۰۷ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط