ما چون ز در پا کشدم کشدم

ما چون ز دري پاي کشيديم، کشيديم

اميد ز هر کس که بريديم،بريديم

دل نيست کبوتر که چو برخاست نشيند

از گوشه بامي که پريديم، پريديم

رم دادن صيد خود از آغاز غلط بود

حالا که رماندي و رميديم،رميديم

نام تو که باغ اِرَم و روضه خلد است

انگار که ديديم نديديم،نديديم

صد باغ بهار است و صلاي گل و گلشن

گر ميوه يک باغ نچيديم،نچيديم

سر تا به قدم تيغ دعاييم و تو غافل

هان واقف دم باش رسيديم، رسيديم

وحشي سبب دوري و اين قسم سخنها

آن نيست که ما هم نشنيديم، شنيديم
دیدگاه ها (۳)

بلد بود وقتی یک قاشق توی ظرف هست آن را همیشه طرف معشوقش بگذا...

یک‌وقت‌ها هم بعد از کلی کار و مشغله، به خودت می‌آیی و یادت م...

ای در دل من نشسته بگشاده دریجز تو دگری نجویم و کو دگری؟!با ه...

میانِ ‌این ‌آدم‌هایی ‌کهمی‌آیند‌ و‌ می‌روند ...یک‌ نفر ‌امای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط