یک‌وقت‌ها هم بعد از کلی کار و مشغله، به خودت می‌آیی و یادت می‌افتد که ای‌وای! چقدر خودت را از یاد برده‌ای و چقدر حواست به خودت نبوده! همه چیز را همانطور می‌اندازی یک گوشه و می‌روی توی آینه به چشم‌های خسته و روانِ دست‌بسته‌ات نگاه می‌کنی و به خودت می‌گویی: شرمنده‌ام ببخش، ببخش که تو را از یاد برده‌‌بودم و به اینکه تو احتیاج به دلخوشی و استراحت و رهایی داری فکر نکردم. ببخش که بیش از توانت دویدم و زیاد خسته‌ات کردم.
بعد آبی به صورتت می‌زنی و سراسیمه می‌گردی دنبال هرچیزی که حال روح و جسمت را بهتر می‌کند و دلت می‌خواهد قدری برای خودت جبران کنی.
تو نیاز داری حتی اگر سخت کار می‌کنی، گاهی به خودت بیشتر از هرکسی و بیشتر از هرچیزی توجه کنی. تو نیاز داری گاهی چشم‌هات از ذوق و اشتیاق و شادابی، برق بزند. تو نیاز داری خوشحال باشی و عاشق باشی و مهمتر از همه؛ زندگی کنی...


متن از : #نرگس_صرافیان_طوفان
دیدگاه ها (۱۳)

...•دوست داشتنِ تودر وجود من استخاکش، آبش، نورشزندگی و خیالش...

بلد بود وقتی یک قاشق توی ظرف هست آن را همیشه طرف معشوقش بگذا...

ما چون ز دري پاي کشيديم، کشيديماميد ز هر کس که بريديم،بريديم...

حقیقت زندگی :اگر به لوکیشنی رسیدی که وابستگی نبودتازه میتونی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط