من از راهی دور

من از راهی دور

برای خواندنِ خواب های تو آمده‌ام،

من از راهی دور

برای گفتن از گریه های خویش

راهی نیست،

در دست افشانیِ حروف

باید به مراسمِ آسانِ اسمِ تو برگردم،

من به شنیدنِ اسمِ تو عادت دارم

من

مشقِ نانوشته ام به دستِ نی،

خواندن از خوابِ تو آموخته ام به راه

من

بارانِ بریده ام به وقتِ دی،

گفتن از گریه های تو آموخته ام به راه

به من بگو

در این برهوتِ بی خواب و طی،

مگر من چه کرده‌ام

که شاعرتر از اندوهِ آدمی ام آفریده اند؟
دیدگاه ها (۰)

پرستار یعنیصداقت رخت جمع آورده از بازارجماعت رفته از جمع شفی...

بیا که در غم عشقت مشوشم بی‌توبیا ببین که در این غم چه ناخوشم...

کاش میشد عشق را آغاز کردبا هزاران گل یاس آن را ناز کردکاش می...

((عشق مرده ))چه زود غروب می کندآفتاب منچه زود سایه ام به دید...

من از راهی دوربرای خواندنِ خواب های تو آمده‌ام،من از راهی دو...

☆روزی عادی در مدرسه ای..☆☆مثل روز های دیگر مدرسه معلم داشت د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط