Under the moonlight 2
P2
×خب اقایون،منتظریم
تهیونگ گلوشو صاف کرد.نمیدونستن چجوری باید توضیح بدن.
×[چی بگم؟بگم این شیطانه من فرشته‌ی مرگ؟]
-آاا خب...منو تهیونگ دوستای قدیمی هم بودیم و الان دیگه نیستیم
بعد گفتن جمله اش یه لبخند ضایع زد.
+آهاااا(لحن تیکه ای😐🤌🏻)
×همین؟
-اره دیگه
+نه مثل اینکه جدی مارو هویج تصور کردین
÷بخوایم صادق باشیم.نه.این کل ماجرا نیست.ولی نمیتونیم به کسی بگیم
×چرا
÷خب چون...
-بهتره دیگه بریم.تهیونگ بعدا میبینمت
لحن گرم و شوخ طبعی اش وقتی که با تهیونگ حرف میزد از دست میداد.
×خب...باشه
+لینا بیا باهم بریم که شما هم باهم حرفاتونو بزنید
-امروز نمیشه هردومون اعصابمون کلا...
÷گاییده(زیر لب)
-اره همین ک این گفت
+لینا بیا بریم اینا هر کاری خواستن بکنن.خواستن برن خواستن بمونن
×اوهوم.پس ما رفتیم
هرین از عمد دست لینا رو گرفت تا زود تر ازشون دور بشن.
+خره احساس خوبی بهشون ندارم.انگار اتفاق خیلی بدی بینشون بوده
×اره.راستی تو با رئیست میری سر قرار و اصن وایسا ببینم چرا هنوز لباسا دیشبو پوشیدی؟
کلا یادش رفته بود.به خودش نگاهی انداخت.
+توضیح میدم کلشو بیا بریم فعلا
سوار ماشین شدن و به سمت خونشون رفتن...
دیدگاه ها (۷)

معشوقه دشمن P¹⁸ساعت پنج بود.طبق معمول هم هیونا اماده بود.رفت...

معشوقه دشمن P¹⁹روی صندلی های عقب ون مشکی رنگ،با جسا نشسته بو...

معشوقه دشمن P¹⁷پلک هاش که دیگه احساس سنگینی نداشتن رو از هم ...

:))

خون آشام وحشی من_آخه چرا؟+نمی‌تونستم بگم خب _خجالت نکش خب ال...

نجات پروانه 🖤🦋پارت ۲رفتیم نشستیم لیسا: خب لینا: خب که خب لیس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط