ناز کمتر کن که من اهل تمنا نیستم

ناز کمتر کن، که من اهل تمنّا نیستم
زنده با عشقم، اسیر سود و سودا نیستم
عاشق دیوانه ای بودم که بر دریا زدم
رهرو گمگشته ای هستم که بینا نیستم
اشک گرم و خلوت سرد مرا نادیده ای
تا بدانی اینقدر ها هم شکیبا نیستم
بسکه مشغولی بعیش و نوش هستی غافلی
از چو من بیدل، که هستم در جهان، یا نیستم
دوست میداری زبان بازان باطل گوی را
در برت لب بسته از آنم، کز آنها نیستم
دل بدست آور شوی با مهربانیهای خویش
لیکن آنروزی، که من دیگر بدنیا نیستم
پای بند آز خویشم، مهلتی ای شمع عشق
من برای سوختن اکنون، مهیا نیستم
هیچکس جای مرا دیگر نمیداند کجاست
آنقدر در عشق او غرقم، که پیدا نیستم...💞


#عاشقانه
#خاصترینم◦•●◉✿
دیدگاه ها (۰)

بیان نامرادی هاست اینهایی که من گویمهمان بهتر به هر جمعی رسم...

❣sahar shehim❣گر تو را یار و گر که بار توامچه توان کرد،بی قر...

با درد تو اندیشه‌ی درمان نکنم...با زلف تو آرزوی ایمان نکنم.....

شب یار من تب است و غم سینه سوز همتنها نه شب در آتشم ای گل که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط