خوابم آشفت و سرخفته به دامان آمد

خوابم آشفت و سرخفته به دامان آمد
خواب دیدم که خیال تو به مهمان آمد
گوئی از نقد شبابم به شب قدر و برات
گنجی از نو به سراغ دل ویران آمد
ماه درویش نواز از پس قرنی بازم
مردمی کرد و بر این روزن زندان آمد
دل همه کوکبه سازی و شب افروزی شد
تا به چشمم همه آفاق چراغان آمد...🦋💞🦋


#عاشقانه
#خاصترینم◦•●◉✿
دیدگاه ها (۰)

دل من دار که در زلف شکن در شکنتیادگاریست ز سر حلقه شوریده سر...

شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردیسحر چون آفتاب از آشیان ...

نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانتکه جانم در جوانی سوخت...

اگردلتنگِ دیدارم به تو جانی بدهکارمتمامِ من فدای تو که من دل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط