نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت

نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت
تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما
چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت
چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی
حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت

تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من
به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت
امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی
بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت
شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل
میان گریه می گفتم که کو ای ملک سلطانت
چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو
به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت
به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من خونین
نباشد خون مظلومان؟ که می گیرد گریبانت
دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست
امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت
به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق میورزند
نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت🦋💞🦋

unutursundiye
gorkhuyorom
فراموشم کنی میترسم

#آهنگ زیبا
#عاشقانه
#خاصترینم◦•●◉✿
دیدگاه ها (۰)

خوابم آشفت و سرخفته به دامان آمدخواب دیدم که خیال تو به مهما...

دل من دار که در زلف شکن در شکنتیادگاریست ز سر حلقه شوریده سر...

اگردلتنگِ دیدارم به تو جانی بدهکارمتمامِ من فدای تو که من دل...

خبر مرگ مرا هر کسی آورد بخند زنده ام می‌کند آخر خبر خنده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط