شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی
سحر چون آفتاب از آشیان من سفر کردی

هنوزم از شبستان وفا بوی عبیر آید
که چون شمع عبیرآگین شبی با من سحر کردی
صفا کردی و درویشی بمیرم خاکپایت را
که شاهی محتشم بودی و با درویش سر کردی
چو دو مرغ دلاویزی به تنگ هم شدیم افسوس
همای من پریدی و مرا بی بال و پر کردی
مگر از گوشه چشمی وگر طرحی دگر ریزی
که از آن یک نظر بنیاد من زیر و زبر کردی
به یاد چشم تو انسم بود با لاله وحشی
غزال من مرا سرگشته کوه و کمر کردی

به گردشهای چشم آسمانی از همان اول
مرا در عشق از این آفاق گردی‌ها خبر کردی
به شعر شهریار اکنون سرافشانند در آفاق
چه خوش پیرانه سر ما را به شیدائی سمر کردی...💞

عصرت دل انگیز شاه دلم🌻

#عاشقانه
#خاصترینم◦•●◉✿
دیدگاه ها (۰)

دریا دل باش؛اما دریایی که،عمیق، آرام، زیبا، و پر رمز و رازه!...

عشق جان💟‍ ‍ ‍ بگـــذار برايت چاى بريزم، امروز به شكل غريبـــ...

دل من دار که در زلف شکن در شکنتیادگاریست ز سر حلقه شوریده سر...

خوابم آشفت و سرخفته به دامان آمدخواب دیدم که خیال تو به مهما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط