به یاد آور نگاهی را که از تو دور خاهد شد

به یاد آور نگاهی را که از تو دور خاهد شد
قدمهایی که با رفتن نتِ سنتور خاهد شد
همان مجنون تر از لیلی، که بود آواره ات خیلی
به ناچاری و بی میلی از اینجا دور خاهد شد
چه بی زاینده هرآهش، چه بی خاجو گذرگاهش
بیاتِ اصفهان ماهش تهی از شور خاهد شد
تو می مانی خمار اینجا، غریبِ روزگار اینجا
در اندوهِ بهار اینجا، خزانت جور خاهد شد
تمامِ برگها زرد و نصیبِ تو فقط درد و
پس از این هرشبت سرد و چه سوت و کور خاهد شد
نخورده قهوه یِ فنجان، سکوتی مانده در ایوان
برویِ شیشه ها باران، گُلِ هاشور خاهد شد
امان از این جدایی ها، که بعد از آشنایی ها
خدا با آن خدایی ها به آن مجبور خاهد شد
خداحافظ، اگرچه اشک شد شعرت ولی روزی
جهان مست از همین دریاچه یِ انگور خاهد شد...

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

زندگی شد من و یک سلسله ناکامیهامستم از ساغر خون جگر آشامیهاب...

مبادا چند ساعت دیرتربه زندگی کردن فکر کنیباید تاخت، باید زد ...

من اگر عشق بدادم نرسد میمیرمقفس سینه من تاریک استو دلم میگیر...

دلم‌ می‌خواست‌ در عصر دیگری دوستت‌ می داشتم‌در عصری مهربان‌ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط