من اگر عشق بدادم نرسد میمیرم

من اگر عشق بدادم نرسد میمیرم
قفس سینه من تاریک است
و دلم میگیرد
نظری کن تو به دل تا انجا
به دمی تازه شود
زغبار سر راهی که گذر کردی تو
سرمه ای میسازم
به امیدی که دگر باره بصر
قوتی گیرد از آن
تا که آماده شود چشم و ودلم بر در باغ
ز پس اشک فراق
جام چشمان پر از حسرتم از
شوق دیدار تو لبریز شود
و ببینم رخ تو
ز پس این هم سال 
چه نگاهی کنمت
چه نگاهی که مرا فرقت و اندوه فراقی که تو بر جان من خسته زار افکندی
راحت جان بشود
مرحم دل خسته زارم بشود

من‌اگراشک به دادم نرسد میشکنم...
#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

به یاد آور نگاهی را که از تو دور خاهد شدقدمهایی که با رفتن ن...

زندگی شد من و یک سلسله ناکامیهامستم از ساغر خون جگر آشامیهاب...

دلم‌ می‌خواست‌ در عصر دیگری دوستت‌ می داشتم‌در عصری مهربان‌ت...

با خیالت ، " بیخیال هر خیالی میشوم " در خیالات خودم حالی به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط