Part³⁵

ات : عااح کوک کمرم درد میکنههه
*جونگ کوک ات رو کشوند تو بغلش*
جونگ کوک : عاا من تقصیر ندارمم( خنده )
ات : جیییییغ میزنماااااااا پرو
جونگ کوک : چ به ددیت میگی پرو ارهههه؟
ات : ( سکوت )
جونگ کوک : باشه پس یه ²⁰ راند دیگه نیاز داری بیب
ات : واینه نهنهنهنه نمیخوام ددیییی ببخشید غلط کردم
جونگ کوک : پشتکن
ات : چ
جونگ کوک : میخوام کمرتو بمالم ( خنده )
ات : عا اها باشه
* ات پشت کرد و جونگ کوک رفت روغن برداشت و کمر ات رو ماساژ *
جونگ کوک : بیب بهتری؟
ات : اهوم مرسی
جونگ کوک : عا خانوم کوچولو بریم حموم؟
ات : اگه دوباره شیطونی نکنی بله
جونگ کوک : قول نمیدم
*ات رو انداخت رو کولش و بردش حموم و وان رو پر از آب کرد وگل کرد شمع روشن کرد نور حموم رو با دستگاه کنترل کم کرد و تور ملایم شد*
موقعیت : ات رو جونگ کوک رو وان نشسته*
*جونگ کوک کمر ات رو بغل کرد*
جونگ کوک با صدای فاکی دم گوش ات گفت : عاح بیب احساس میکنم باز بهت نیاز دارم
ات : یاااا نههه خیلی تازگیا شیطون شدی ددی
جونگ کوک : د اخه وروجک مگه میشه کنار تو شیطونی نکرد کوچولو؟
ات : من کوچولو نیستم تو کوچولویی ( جهت حرص در اوردن🤣 )
جونگ کوک : چ ؟ من کوچولو ام؟ میخوای همینجا کوچولو بودنمو بهت ثابت کنم؟
ات : نهنه نمیخوام ( خنده )
جونگ کوک : عاح بیب
*تو همین حال لب همدیگه رو میخوردن*
* بعد از اینکه از حموم بیرون امدن جونگ کوک موهاشو و خودش رو خشک کرد و بدون تیشرت خوابید و ات هم لباس خوابش رو پوشید که باز بود و خوابیدن*
موقعیت : فردا صبح ساعت ¹⁰
ات : هووومممم ( خمیازه ) ساعت چنده ؟ ( ساعت رو دید ) عااا الان کوک دیرش میشه
* ات پاشدم کارای لازم رو تو توالت انجام داد و رشت به سمت اتاق و به خودش رسید لباسش رو عوض کرد و یه لباس کوتاه و تنگ دیگه پوشید و موهاش رو شونه کرد و یه میکاپ سبک کرد و به سمت آشپزخونه عمارت رفت و غذا رو درست کرد و برد تو غذاخوری عمارت چیشد و رفت گل هایی که جونگ کوک براش خریده بود رو تو یه گلدون پینترستی گذاشت و برد سر میز صبحونه گذاشت و رفت به سمت اتاق که جونگ کوک رو بیدار کنه*
ات : ددییی ( بیدار نشد ) یاااااا خوابالوووو پاشوووو دیرت میشههه
جونگ کوک : عاااا صبح بخیر فرشته زمینی من ( سر ات رو بوس کرد )
ات : صبح توهم بخیر نازینازیم خب برو صبحونه بخور بدو
*جونگ کوک هم کارای لازم رو انجام داد و لباسش رو پوشید به خودش رسیدگی کرد و رفت پایین و تعجب کرد و نشست رو صندلی*
جونگ کوک : چه خانوم با سلیقه ای دارمممم خوش به حال من
ات : ( خنده ) یا بدو صبحونتو بخور
*صبحونه رو خوردن و جونگ کوک رفت جلوی دم در*
ات : عام ددی
جونگ کوک : جونم فرشته
ات : ( شیرموز داد به جونگ کوک )
جونگ کوک : یاااااهزچچهیهچزهچبهچبهب ( درحال ذوق و بوس بوسی کردن ات )
پایان💘
دیدگاه ها (۰)

part³⁶ات : یااا بسته جونگ کوک : نه بس نیس ورحال بوس بوسی کرد...

J 🤝 K )p³⁴ات: اهای گوشیت زنگ میخوره جونگ کوک: اومممممم مهم ن...

J 🤝 Kp³³جونگ کوک:جواب نده ات: عام ولی خب....جونگ کوک: بده من...

رمان عشق و نفرتپارت4جونگ کوک از شرکت برگشت ات: سلامجونگ کوک ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط